با سگ خبیثِ نحسِ نجسِ هاری که جز زور نمیفهمد بهترین زبان مکالمه، نشاندن مشت پولادین است و داغ و درفش در صورت کریهش. الغرض، دیروز که حضرت آقا فرمودند لازمست کرانهی غربی و اراضی حول و حوش قدس شریف هم مثل غزه مسلح شوند، بارقهی امید در دلمان روئیده که انبارهای سلاح مقاومت در …
صهاینه علیهم لعنت الله و الخلق اجمعین در چهارمین نوبتِ جنگِ نیابتیای که راه انداختهاند، طعم تلخ ذلت و شکست را چشیدند. عبرت از جنگ سی و سه روزه، بیست و دو روزه، هشت روزه کافی بود که فهم ناقصشان نگذارد در گرداب جنگ چهارم گرفتار نشوند که شدند. و فیالحال در سایهی حاشیهی امنی …
“یا غیر لا فتا صفتی در خورش نبود یا جبرئیل واژهی بهتر نداشتهست… .”
گناه زیاد غفلت میآورد و تمرکز میبرد. طوری که حسرت دو رکعتِ با حواسِ جمع به دلت میماسد… . کریما! تو را به حق درهای گشودهات در این ماه کرم غفلت از روحمان بزدای و حول محور شمع وجودت متمرکزمان کن. بعونک یا لطیف و یا خبیر و یا خیر المسئولین و یا خیر المُعطین… …
از این رمضانهای داغ که در خنکای نسیمِ مطبوع کولرهای گازی سهل و ممتنع شده، آبی برای تحمل سختی که از مهمات روزه است گرم نمیشود. نمیدانم اگر بنا بود جهادی مثل آنچه امسال برای شیعیان عراق در مقابله با فواحشِ داعش پیش آمده برای ما رخ میداد، از فیض جهاد میگذشتیم یا از خیر …
خیلی کوتاه و بیهیچ حاشیهی دیگری بالای دخلش نوشته بود؛ “هدف ما جلبِ رضایتِ خداست!” و یادم افتاد؛ کاسب حبیبِ خداست… .
داعش به ظاهر از دل مبارزانِ مخالفِ حکومتِ اسد برانگیخته شد و به ظاهر در ابتدا، همرزم ارتش آزاد سوریه و جبههی النصره در سرزمین بلازدهی شامات بود و بعد که دید آبی از آنها برای احیای حدود الاهی! گرم نمیشود، رأسا آستینِ همت بالا زد و با نقاب و علم و لباس یکدست سیاه …
بعد از جلسه، وقتی هنوز عرقِ ادارهی دو ساعت هیئت را از سر و رویش نگرفته بود، چائیِ پررنگِ لب ریزش را ریخت توی نعلبکی تا خنک شود و دید جوانک را که به احترام و تواضع و خجلت روبهرویش ایستاده و منتظرست تا او از دور و بریها فارغ شود و نگاهش به نگاه …
و مفتخرم به پدری که پاسدار بود. و به لباسی که مفتخر به پوشیدنش بود. و به خونش که به گواهی عهدی که با امامِ شهیدش بسته بود، روی لباس سبز پاسداریاش ریخت. و به راهش که مستقیم میخورد به بهشت. و یقین دارم که خدا، آن بالا بالاها، هوای پاسداران انقلاب خمینی را یک …
تو اگر نبودی اگر مبعوث نمیشدی اگر زمین و زمان از صدای دعوتِ به حقی که از حنجرهی داودی تو برانگیخته نمیشد مهربانی معنا نداشت و خُلق نیکو را کسی قدر نمیدانست. تو آمدی تا خوبی قدر بیابد و دوستی و دوست داشتن، بر هر چه غیر محبت است غلبه یابد. لیظهر دینه علی الدین …