Month: آذر ۱۳۹۳

سیدکمال موسوی

سن و سالی نداشتند. تو فکر کن مثلا ده دوازده ساله. با لهجه‌ی غلیظ عربیِ عراقی که غالب حروف‌شان «شین» و «چ» و «حاء» دارد و تند و تند حرف می‌زنند و باید برای فهم کلماتشان بخواهی که (فُصحَه) تکلم کنند که بفهمی چی می‌گویند. تا کنار موکب‌شان توقف کردیم با شوق دویدند سمت‌مان که …

خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد

قرار نانوشته‌ای گذاشته بودیم که کسی از خستگی حرفی نزند. از گرسنگی و تشنگی هم. جای آن به شوخی می‌گفتیم: “چراغ آبم روشن شده.” یا “چراغِ چائی‌ام روشن شده.” و تو انگار کن نشان‌گر بنزین خودرو را که وقتی ته بکشد روشن می‌شود که؛ برو بنزین بزن! هم‌این بساط اتوماتیک مطابیه‌های دیگر را هم ساخته …

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان…

اصلن اربعین همایش بزرگ‌داشت پیروزی است. پیروزی خون بر شمشیر. پیروزی اراده‌ی حق بر خواسته‌ی طاغوت. پیروزی دست‌های در زنجیر بر دنیائی از امکان و سلاح و زر و زور. برای مثل منی که برای همه چیز دنبال شاهد عینی و مثال ملموس است، اربعین بهترین حجت است برای جمله‌ی معروفی که زینب کبری سلام …

در بیابان؛ به شوق کعبه

حساب روز و ماه را گم کرده بود. از دنیا فقط شماره‌هائی را می‌دید که روی هر تیر چراغ برق وسط جاده‌ی نجف به کربلا زده بودند و فکر کرده بود هزار و چهارصد و چهل و چند عمود را با احتساب ازدحام جمعیت چند روزی طول می‌کشد تا پیاده برود و برسد به عمود …

بر لب دریا بمیرد تشنه لب

خدا می‌داند هزار و دویست و چند عمود را با چه والذاریاتی پیاده آمده بود. خدا می‌داند با افت فشار و بالا رفتن قند خون چه مصیبتی کشیده بود تا خودش را برساند به دو کیلومتری حرم. حالا شبِ جمعه، در ورودی کربلا و یکی دو کیلومتر مانده به حرم سیدالشهداء بیماری امانش را برید …

مدینه‌ی فاضله

تجربه‌ی زندگی در بین مردمی که خط مشترکشان عاشقی کردن است و راه‌شان منتهی به کعبه‌ی شش گوشه‌ای که دنیا بر مدار آن می‌چرخد، به یک خط و چند خط روایت از دیده‌های محدود، نمی‌تواند بگنجد. زیستن در اتمسفری که اکسیژن آن جذبه‌ی عشق حسین است را فقط باید تماشا کرد و بس. و جز …

پرچم

غرور تمام یک ملت متجلی در پرچمی است که تک به تک آحاد آن مُلک حاضرند جان‌شان را پایش بگذارند. پرچم نماد ایستادگی و پیروزی و فتح و نصرت نیز هست. وقتی خاکی فتح می‌شود، وقتی جائی نصرتی به دست می‌آید، وقتی پیروزی‌ای اتفاق می‌افتد، این باز پرچم است که بالا می‌رود و به شکرانه‌ی …

اندک اندک جمع مستان می‌رسند…

اربعین نمایش قدرت کاروانی بود پیروز و سرفراز که حتا در چنگال دژخیمانه‌ی دشمن، جز زیبائی ندید و جز در راه حق قدم برنداشت. محشر صغرای شیعه که جاذبه‌ی جادوئیِ مغناطیس محبت حضرت حسین ابن علی (علیهماسلام) در آن متجلی است و تا همیشه‌ی تاریخ جاوید خواهد ماند. قرار عاشقانه‌ی شیعیان و امامِ شهداء که …

حق است؛ سخت است… .

مهدی سه سالش بود که پدر رفت و دیگر برنگشت. پشت بند شهادتِ پدر، مادرش او و برادر کوچک‌ترش را تنها گذاشت و مُهر “باطل شد” زد روی مِهر مادری و رفت پیِ زندگیِ خودش. دو طفلانِ شهید، با تمام حسرت و دریغ بزرگ شدند. پیش پدربزرگ پیری که نای حرکت نداشت و این دو …