شیعه‌گی

برسد به بهشت لطفن!

سلام! صد عید به این عید ها. عید و روزتان مبارک. خوبید؟ لابد آن بالا بالا خوش می گذرانید که ما را پاک یادتان رفته. این جائی که ما را گذاشتید و رفتید را یادتان هست هنوز؟ یادتان هست ما مانده ایم و دلی که گاهی تنگ شما می شود؟ اصلن! هیچ می دانی از …

مرد، خبر بزرگ بود؛ نبأ عظیم.

از وبلاگ زیبای «برای خاطر آیه ها»: می‌شد همه شب‌های شعب، نخوابد توی بستر پیامبر، می‌شد جانش را سپر بلای پیامبر نکند، فقط یکی از آیه‌های قرآن کم می شد؛ وَ مِن النّاس مَن یشری نفسه ابتغاء مَرضات الله. می‌شد توی رکوع انگشترش را به آن فقیر انفاق نکند. فقط یکی از آیه‌های قرآن نازل …

یا من یعطی من سئله…

سفره خدا بزرگ است. پیرزن نابینایی جلوی حضرت موسی(ع) را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد، دیگر زیبایی و… وحی آمد که موسی چرا فکر می‌کنی؟ مگر از تو می‌خواهد؟… …

جز دوست نخواهم کرد، از دوست تمنایی

دلم پنج شنبه های خنک و خلوت و پائیزی امام رضا رو می خواد. دلم هوای کاشی های آبی ش و گنبد طلائی ش و نسیم مهربونی ش و صدای نقاره های دم اذون ش رو کرده. آقا من دلم امام رضا میخاد. حتی اگه شده گرم و شلوغ و تابستونی ش رو… همین!

یا مَن یُعطی الکثیر بالقلیل

یا ودود! پارسال را یادم نرفته که با چه ولعی قطار آرزوهایم را به سویت بالا فرستادم و می خواندم: الیه یصعد الکلم. حتی یادم هست با خودم عهد بستم سیاهه ی مسئلت ها را جائی بنویسم که یادم نرود و فردا سال یک همچه شبی، اگر عمری باقی بود یادم بیفتد که پارسال چه …

نذر روشنی چشمان حضرت ساقی

دف می زند کسی ددف دف ددف ددف در پیچش است حضرت خورشید آن طرف این رقص کیست این که دلم را ربوده است این اوج این تلاطم سرشار از شعف آهسته تر بزن که در این ازدحام سبز از آسمان به سمت زمین اند صف به صف انگار نور طور تجلی است در زمین …

میم مثل؛ فــــاطمه!

ام شب، تمام ِ مادرانه گی و مادرانه گی ِ تمام به کسوت ِ کساء ِ آسمانی ِ تو در می آید که متبرک و مبارک شود. ام شب، آسمان، بهار می بارد… ام شب آسمان، یاس می تراود… و ماه، به یُمن شکوفه های ریخته بر مقدمت، می شکافد… فَصلِّ لربّک وَانحَر!

باد این چنین که می وزی از هوش می رود…

از قدیم و از ندیم شنیده ایم که: هر آنکس که دندان دهد نان دهد. تقصیر من هم نیست که دهنده ی نان باید در فکر تامین دندان ِ خورنده ی گرامی!ِ نان باشد. می خواستید همان اول کار ما را بد عادت نکنید با کرامت های ریز و درشتتان. کی و کجایش را خودتان …

همان را بدهید نفتی کنند!

امام هم بود. با سخنرانی هاش، با بیست دقیقه راه رفتن منظم صبح و عصرش. با قرآن خواندن ها و مطالعه کردن هاش و من خوشحال از اینکه آمده ام توی مرکز انقلاب. همه چیز دست اول بود. خیلی فرق داشت با قبل که سخنرانی ها را می خواندم یا می شنیدم. چند متری امام …