مُرشد، اگرچه نه مثلِ باقیِ همسفرانِ سفر اولی، نوبت اولش نبود که عراق و اعتاب مقدسهاش را میدید، ولی چیز زیادی از عراق و فرهنگ و زبان و مردمشان نمیدانست. مُرشد، به لهجهی عربِ عراقی یعنی روحانی. یعنی مُلّا. و مُلّا در زبان و فرهنگ ما یعنی کسی که خیلی پُر است و خیلی بارش …
اربعین که شد، نماز ظهر و عصر را در ازدحام بیسابقهی صفوف جماعتِ حرم امام شهید خواندیم و تا از ازدحامِ اربعینیِ حوالیِ حرم خودمان را برسانیم به کراچ النجف -گاراژ یا ترمینال یا پایانهای در ورودی غربی کربلا که وَنها پر میکنند از آنجا به سمتِ شهرهای جنوبی و غربی عراق و مرز مهران- …
هربار که از سفر کربلا برگردد یکراست میآید زیارت پدر. به ادبِ آنکه اول بار پدرش، سالِ هزار و سیصد و چهل هشت راهِ تو را نشانش داده و او را که آن سال نوجوانی بیش نبوده، با خود همراه کرده و زائرِ کربلایت؛ چهل و هشت سالِ پیش. و میگفت هر بار که میرود، …
قبلتر شنیده بودم موکبها و حسینیههای “طریقِ یا حسین” (اسمی که عراقیها روی جاده نجف – کربلا گذاشتهاند) باقی ایام سال در اختیار نازهین موصل است. نازهین یعنی آوارگان. شنیده بودم که صاحبان ساختمانهای در امتداد “طریق یا حسین”، بعد از بدرقهی زوار اربعین، موکب را برای آوارگان خالی میکنند و به قدری که قوهشان …
سامراء شمالیترین شهر زیارتی در عراق است. شهری بین دو شعبه از رود پر آب دجله که حالت جزیرهای به آن داده و روزگاری پایتخت خلفای عباسی بوده و از جلوه و جمال و جلال و مدنیت آنقدر داشته که اسمش را از روی زیبائیهائی که داشته انتخاب کردهاند؛ «سُرَّ مَن رَئا» که یعنی شاد …
خسته از بیست ساعت رانندگی در دل کوه و کمر، دلهرهی نیافتن جای پارک مناسب برای ماشینها و مصیبتِ رد شدن از ازدحامِ نفسگیر لب مرز، آن هم با شایعات و اخباری که از مرز و سختیِ رسیدن و عبور از آن میرسید همهمان را به حد کافی کلافه کرده بود. بماند که اصلا حواسمان …
ذائقهی مردم عراق مخصوص خودشان است. ذائقهای که با سایر اعراب هم متفاوتشان کرده است. عراقیها سبک زندگیِ خاص خودشان را دارند. سالها قحطی و جنگ و ستمکِشی از طاغوتِ ملعونی مثل صدام و بعدش اشغال و ترور و وحشت و ناامنی، فراغتِ آباد کردن مملکت و ایجاد و حفظ زیرساختهای بهداشتی را از مردم …
در خانه را که زدیم، جوانی بازش کرد که برخلافِ معمولِ عراقیها کوتاه قد بود با پوستی روشن و چشمهائی زاغ. گفتم؛ «سِئدنا! ما پارسال همین موقع، همینجا بیتوته کرده بودیم. میشود امسال هم، این چند روز را که نجفیم، مهمان همین خانه شویم؟» مأخوذ به حیاتر از آن بود که بتواند نه بگوید. گفت …
رانندگان عراقی، تنها جماعتیاند که از قافلهی خیرات و احسانات و ارائهی سرویسهای مجانی به زائران اربعین ابوسجاد، دور ماندهاند. (ابوسجاد کُنیهی امام حسین است و میدانیم که اعراب، افراد را به اسم فرزند پسر پزرگترشان میخوانند و از این رو، امامِ شهید را به نام ابوعلی یا ابوسجاد میخوانند.) راننده که میگویم، شامل همهی …
جمعِ هرسالهی ما هر سال یکی دو زیارت اولی دارد. اصلا مثنویِ حکایت زیارت اولیها هفتاد من کاغذ میخواهد و سهمی سوا که از حال و احوالشان بنویسی؛ شوق دارند. ترس دارند. اضطراب و هیجان را قاطیِ هم دارند. عجله دارند و صبر ندارند و انگار دنیا قرارست برایشان رخِ دیگری بنمایاند و صد البته …
