حسینیه

دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان

الهی؛ قَسمَت می‌دهیم به حرمت سیدالشهدائی که با چند خط دردِ دل و عرضِ حال و یک نیمه شب دل‌مشغولی، آدمی را میهمان ناب‌ترین زیارت‌هایش می‌کند و خلعت کربلایش می‌پوشاند و چشمه‌ی فیضی می‌جوشاند، آن‌سان که اُفتد و دانیم دل‌های مشتاق‌مان را از کبریای عظمت وصال آستان مَلَک پاس‌بانش محروم مدار و ما را به …

دعای روز ششم ماه مبارک رمضان

الهی؛ به حرمت روزهای بلند رمضان و حرمت لب‌های خشک از گرمای روزهای داغ و حرمت جگر ِ سوخته‌ی روزه‌دارانت از تحمل عطش ما را قربانی و فدائی و راهی ِ لب تشنه‌ای کن که در جوار آب، بی‌آب و عطش‌ناک و با لب‌ و کام چون چوب خشکیده به سویت پر گشود و چون …

بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو…

پای راستش قبلتر از خودش به بهشت بازشده و جایش یک ساق پای راست ِ مصنوعی روئیده. روی پای عاریتی نمی‌تواند بایستد و خم و راست شود و لاجرم وقت ادای فریضه، می‌نشیند و پروتزش که مثل فلش جهت نمائی دراز به دراز سمت قبله را نشانه رفته در می‌آورد و به نماز می‌ایستد. با …

ما را به تو سـِرّی‌ست که کس محرم آن نیست…

روی کاشی‌های آبی حرم، مقابل باب شرقی که می‌رسی، به خط کوفی زیبائی نوشته: “باب الشهداء” و بالای آن، روی تابلوئی پرنور به خط نستعلیقِ زیباتری، سید ِ شهیدان به دلرباترین سلام، چنین خطاب شده که: « السلام علیک یا ابا الشهداء » تا مثل منی ذوق کند که “خون خدا” پدر “شهیدان” است و …

ما بت‌پرست کعبه‌ی عشقیم، یاحسینـــــــــ

ارباب جان! وقتش رسیده‌است،که سلمان‌مان کنی مجذوب چند آیه‌ی قرآن مان کنی ” ما بت‌پرست کعبه‌ی عشقیم، یاحسین قرآن ز نی بخوان که مسلمان‌مان کنی ” ما ذهن‌مان به درک مقامت نمی رسد ای کاش مور ِ مُلکِ سلیمان‌مان کنی ”

روشن جهان ز نور جمال محمّد است

پیرمرد، دیگر آن (آ میر ولی الله) بیست سی سال قبل نیست که یک تنه کل مجالس و هیئات شهر را به فیض اکمل می رساند. پیرتر شده. دیگر حتی پژوی معروفش را ندارد که با آن این جا و آن جا می رفت و کل شهر او را با ۵۰۴ معروفش می شناختند… چشم …

وَیَبْقَىٰ وَجْهُ رَ‌بِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَ‌امِ *

فردای روزی که ما رفتیم آمده بود سراغم را بگیرد و شنیده بود رفته ایم عتبات برای زیارت اربعین. وقتی هم که برگشتیم کسی از بچه ها به م نگفت آمدنش را و من ِ عاری و خالی از علم غیب، هی دلم برایش تنگ می شد و هی منتظر رد و خبری از او …

قصه جور دیگریست

نمی دانم چند روز است که از سفر برگشته ام. دو هفته نیست مطمئنم. اما آن قدر طول کشیده و سخت گذشته که انگار کنم سفر و اربعین، شش هفت ماه پیش بوده است… هنوز کرختی سفر در جانم است. هنوز نتوانسته ام به شرائط و بازده! روزهای قبل سفر برگردم. هنوز نمی توانم!!، نتوانسته …