دل نامه

طواف هوائی

از ترافیک خطوط هوائی و شلوغی باند فرود طیاره ها، فقط شلوغی روی باند فرودگاه شهر تو را دوست دارم. می دانی! ترافیک روی باند فرودگاه شهر تو توفیق اجباری دور زدن بالای شهر است و گرد سر تو و گنبد طلائی ات چرخیدن. آنقدر نزدیک که بشود کفترهای جَلد حرمت را هم دید زد …

فذکِّر ان نفعت الذکری…

با رفیقی کل گذاشته ایم که هم را شبیه چیز یا کسی که به ش علاقه مندیم و به ش نمی رسیم و یا شاید نرسیم بنامیم. مثلا وقتی طرف از دوره ی هشت جلدی تاریخ تمدن ویل دورانت خوشش می آید و زورش – پولش! – نمی رسد بخردش می گوئیم: تاریخ تمدنه اوخشیسن! …

اصل بقای انرژی

گرمایَش طویل تر از آن است به روز و ساعت و دقیقه، اطفاء شود. حتی وقتی که خوابی، روی گونه های خسته ات رد گرمی هایش باقیست. می گویند انرژی در جهان فنا ناپذیر است و من امروز فهمیدم که بقای انرژی به عشق است و نه به تبدیل آن به صورت! های گوناگون…

سلام

بچه تر که بودیم، استاد تجوید کلاس قرآنمان یادمان داده بود، تلفظ لام ِ لفظ ِ جلاله فرق دارد با الباقی ِ لام ها. طوری تاکیید و تنقیح داشت روی نحوه ی تلفظ ِ (لام) که پنداری مرکز ثقل لفظ جلاله ی چهار حرفی ِ الله درست روی لام ِ دوم ِ کلمه باشد و …

دو مساوی ِ یک!

حسّم دقیقن شبیه لحظه های آخر سال کهنه و دم دمای تحویل سال است. حال رُستن و شکوفه زدن دارم. انگار جوانه ای در دلم سر بر آورده است. انگار در هیجانی عمیق و پر حادثه، لحظه های آخر ماراتنی چند صد کیلومتری را می دوم و تا پایان راهی نمانده. افق، رو به رویم …

وقتی کودکی ام را گود برداری کردند!

سابق بر این همه ی ماشین آلات ساختمانی برایم بولدوزر بودند. یعنی اسم هر کدام را که می پرسیدی می گفتم بولدوزر! از کاربرد و کارائی شان هم چیزی حالی م نبود. کار این یکی دوماه ی اخیرم حداقل حسنی که داشت این بود که اسم اقسام و انواع ماشین آلات عمرانی را یادم داد …

دیگر اکنون با جوانان ناز کن!

خدایا سلام! خدایا انگار قرار نیست سر ِ ما سالم به سنگ لحد برسد؟ خدایا! خودت به‌تر می‌دانی که دیگر از سن و سال ما گذشته که بخواهیم امتحان‌های این جوری پس بدهیم. تابلوئه که امتحان نداده رفوزه‌ایم. بقول شاعر: بی‌امتحان مرا به غلامی قبول کن! رسوا شود این دل اگر امتحان دهد… راستش را …