این درست که هر چه از دوست رسد نیکوست این هم درست که تو اول به ظرف آدم ها نگاه می کنی بعد پُرش می کنی. آن هم آن قدری که لب ریز نشود! اما اما فکر نمی کنی این همه اضطراب و فشار، این همه کار نکرده، این همه راه نرفته کمی فقط کمی …
دنیا محل کوچ است و کوی تلخ کامی ها، ساکن آن مهیای رفتن است و جای گرفته در آن، آماده ی جدائی… امام علی علیه السلام/ نهج البلاغه/ خطبه ی ۱۸۷
و نسیم چو پائیز گشت وزان السلام علیک یا باد خزان…
درون خلوت ما غیر نمی گنجد برو که هر که نه یار من است بار من است!
خیلی چیزها خیلی وقت ها لازم ست که رنگ! شوند! این، حتی شامل در و پنجره ی خانه ی نقلی ما هم می شود.
منی که قرارست تا ایست گاه ِ آخر این قطار را باشم، به تر است بجای شمردن ایستگاه ها و تشویش از ندانستن شمار توقف گاه های طی شده و پیش ِ رو، شماره ی صفحات کتاب قطور دم دستم را بپایم و نگران از این باشم که قطار به سرانجام ِ راهش برسد و …
فکر می کردم همه ی دور و بری هایم خیلی راحت و روشن می توانند حرفشان بزنند و منظورشان را بگویند. فکر می کردم برای ابراز یک منظور خاص هیچ نیازی به طرح خاص موضوع نیست. یعنی خیلی راحت و آسوده می روی پیش طرف و خیلی راحت تر حرفت را می زنی. اصلن شیوه …
می گوید شب ها وقت بی کاری و نت گردی اش است. می گوید مدتی است چیزی نمی نویسی که بشود به ش گیر داد و آسمان و ریسمان بافت باهاش. می گوید اصلن تو عوض شده ای. شده ای یک آدم دیگر که حتی شوخی هم یادش می رود بکند. می گوید جلسه ی …
برگرد! لطفن… کاش برگردی! … زوووووود!
ولله که شهر، بی تو! مرا حبس می شود … آواره گی ِ کوه و بیابان ام آرزوست!