پولیتیک‌

سیلی خواهیم خورد

و اما در فقره‌ی دریافتی‌های نجومی “نجومی” مِن قبلِ این، مقیاسی بود برای اندازه‌گیری فاصله‌های طولانی از هم. می‌گفتند فلان ستاره و سیاره، فلان عدد سال نوری از زمین فاصله دارد. یعنی فاصله‌ی نجوم در منظومه شمسی و کهکشان راه شیری و سیارات و ستارگانِ پیرامون و بیرون از آن آن‌قدر زیاد بود که عیار …

بحران

در ماوراء الطبیعه نه سر رشته‌ای دارم و نه سوادی و نه حتا علاقه‌ای. همیشه هم فکر کرده‌ام دنیا بر دائره‌ی اتفاقات علت و معلولی چرخیده و بیشترش را حُکماً حکمت خدا دانسته‌ام که بنده را در کشفِ اسرار آن راهی نیست. الغرض، رمضانی که روزهای آخرش را نفس می‌کشیم، پر از اتفاقات ریز و …

سرطان

و اما فقره‌ی آن غده‌ی چرکین که مثل سرطان در سراسر منطقه ریشه دوانیده. گیریم که با ترکیه رودربایستی ها را کنار گذاشته و دوستی را آشکار کرده و گیریم کل پایگاه‌ها و فرودگاه‌های هوائیِ آذربایجانِ شمالی را اجاره کرده و گیریم در کردستان عراق جای پا باز کرده برای خودش و گیریم هزار غلط …

بچه‌های بالا

سرباز کسی را گویند که سر باختن بلد باشد. سر فدا کردن بداند و سر از دست دادن برای عقیده‌ای که دارد برایش سخت نباشد. نیمه‌ی شعبان، علاوه بر جشن و سرور و شادیِ میلاد امام موعود، بهانه‌ایست تقویمی که یاد سربازانِ گمنامی بیفتیم که امنیت پایدارمان مدیون مجاهدت‌های خاموش ایشان بوده و هست. موضوعی …

عربیِ عراقی

به معنای واقعیِ کلمه، فضول بود. راننده‌ی یکی از اداراتِ خدمات رسانِ شهر که از قضای روزگار، روز انتخابات بلیط ما به نام او در آمد و قرار شد، در بیست ساعتِ شروع تا پایان اخذ رای و شمارش آراء، صندوق‌ها را من باب سرکشی، با او گز کنم. مثل بیش‌تر هم صنف‌هایش بود؛ پر …

فرزند ابراهیم

خانه‌اش را که عبارت بود از یک هالِ عریض با متکاهای ردیف شده در دور تا دور اتاق، گذاشته بود در اختیار صندوق سیار اخذ رای. خانه‌ای روستائی با سقفی چوبی و طاقچه‌هائی که دکور میهمان‌خانه به حساب می‌آمدند و تزئین داخل‌شان کاسه بشقاب‌های چینیِ قدیمیِ گل‌ِ رُز دار بود و کله قندهای کادوپیچ شده …

همه می‌آئیم!

صبح یک روز معمولی در نقاط مختلف جهان، مثل هم نیست. صبح یک روز معمولی در عراق و عربستان و چاد و جیبوتی و هند و چین و کُره و کانادا و مکزیک و لیبی و روسیه، متفاوت از هم شروع می‌شود. صبح یک روز معمولی در نقاط مختلف جهان، می‌تواند معمولی شروع شود با …

خلاقیت!

طنزترین صحنه‌ی آخرین شبِ تبلیغاتِ حضراتِ نماینده‌گیِ دوره‌ی دهمِ نمایندگی مجلس و هواداران و سینه چاکان تکرار شعارهای هم‌دیگر بود با این توفیر که هر کدام، اسم آدمِ خودشان را به عنوان مرکز و ملجاء شعار بر سر هم داد می‌زدند. یعنی در شعارها این فقط اسامی و القاب و عناوین بود که عوض می‌شد …

نامه‌ی وارده. تبریک نامه

“من این روزها را همیشه دوست داشته‌ام. خاطره‌ای ندارم از آن روزها اما، همیشه سرودهایش، شنیده‌هایم و تصاویرش برایم خوشایند بوده‌اند. این روزها بر شما مبارک… . امیدوارم اصل اساسی این «واقعه» محقق گردد و ما در آن نقشی داشته باشیم.”

قانون شما را قبول ندارد!

اگر امام الآن زنده بود و اگر! و اگر! و اگر اجازه می‌داد کسی از نزدیکانش نامزد انتخابات خبرگان شود، و می‌شنید که آن کَسِ نزدیکش به اتکای چیزی که در قانون نیامده، دارد برای نهاد رسمیِ قانونی شاخ و شانه می‌کشد، چه می‌شد و چه می‌کرد؟ و اگر امام الآن زنده بود، اجازه می‌داد …