پولیتیک‌

لوزان؛ هم‌این الآن!

از کسی که تمام تحصیلات دانشگاهی‌اش و تمام آموخته‌های سیاسی‌اش و تمام خاطرات دوران خدمتش مربوط به ینگه دنیاست و سال‌های انقلاب و جنگ و کمبودها و مشکلات مملکت را آمریکا که بوده فقط شنیده و هیچ لمس مستقیمی از آن‌چه در کشور می‌گذشته نداشته، می‌توان توقع داشت سر حق مردم کشوری که خون و …

پیروزی نهائی؛ جمهوری اسلامی

معتقدم نعمت تنفس در اتمسفر جمهوری اسلامی، موهبت بزرگیست ثمره‌ی خون‌هائی که پای آرمان‌ها ریخت و ضامن دوام آن‌ها شد. و معتقدم شکر این عطیه‌ی کبیر و این هدیه‌ی گران، نیست مگر تلاش و تلاش و تلاش و نایستادن و نومید نشدن و ساختن و آباد کردن. و معتقدم فردای قیامت باید پاسخ داشته داشیم …

الاعرابُ اَشَدُّ کفرا…

۱٫ اگر آل سعود و هم‌پیاله‌های عربش از شاخ آفریقا تا شبه جزیره توانِ یک‌جا جمع شدن و اتحاد و تصمیم برای حمله و بازپس‌گیری حق!! غصب شده‌ی حکومت‌های عربی را داشتند، چرا تا الآن که بیش از پنجاه سال است حق حکومت برادرانِ عرب‌شان در فلسطین لگدمال صهاینه شده، نتوانسته‌اند ارتش بزرگ عربی را …

تمرین

برایم سوال بود که؛ وقتی وسیله‌ی رفتنش مهیاست چرا خودش را از اجر جهاد در راه خدا محروم می‌کند؟ گفت: روایتی خوانده است که توصیه می‌کند مؤمنان خودشان را برای نبرد آخرالزمان حفظ کنند و لابد حالا که هنوز نبرد آخرالزمان فرا نرسیده، رفتن به معرکه‌هائی از این دست، مترادف حفظ نکردن خود است برای …

زیارت ظریف

ظریف را دیدم. سحری بعد از فریضه‌ی صبح در لابه‌لای متراکم جمعیتی که بامدادان به زیارت مولایشان امیرمومنان آمده بودند. با کت و شلوارِ گرانِ دیپلوماتی و پیراهنِ یک‌سفیدِ مارک‌دارش. دست گذاشته بود روی یکی از ستون‌های ضلع غربی ضریح و داشت عین ابر بهار اشک می‌ریخت؛ مرد همیشه نیش تا بناگوش بازِ دولتِ تدبیر …

خیانت

خیانت را نه بچه‌های جنگ، که آن‌ها کردند که معتقد بودند با نیروی ایمان در برابر دشمنِ مسلحِ تا بنِ دندان نمی‌توان ایستاد. هم‌آن‌ها که شورا کردند که امام بگویند جنگ طولانی شده و مردم خسته‌اند و شما بزرگواری بفرما و جام زهر را بخور. هم‌آن‌ها که جام زهر را با محاسبات دنیائی و غیرایمانی‌شان …

مینیاتور

راه‌پیمائیِ دی‌روز، نسخه‌ی کوچک و شبیهی بود به جمعِ میلیونی پیاده‌گانِ زائرِ اربعینِ سیدالشهدا و دی‌روز بعد یکی دو ماه، خاطره‌ی خوب صدای قدم‌های محکم و متراکم برایم زنده شد و برای همراهانی که راه‌پیمائی اربعین را نبودند توانستم شرح کوچکی از شوری که بود را تصویر کنم… .

میخِ محکم؛ غده‌ی چرکین!

“دی‌شب در کنسرت آوازهای محلی، جلو و عقب ما در دو ردیف تاجیک‌ها نشسته بودند. با دو نفرشان آشنا شدم. یکی رمضان… دیگری گابریل میخائیلوف. معلوم است دیگر. اولی مسلمان‌زاده و دومی یهودی‌زاده. و هر دو از «فرغانه» و با هم‌آن شب‌کلاه‌های چهار ترک بتّه‌جقه‌دار…هم‌این گابریل در مثلن در اسرائیل می‌شد «گاوریل میشالوم» مثلن و …