Month: شهریور ۱۳۸۷

هر آنکس که دندان دهد، نان دهد!

امشب، چقدر حور و مَلَک روانه ی اینجا کرده ای! می دانم! امشب مرا و همه را غرق در دریای ژرف و شگرف رحمت بی واسعه ات خواهی کرد. امشب، مرا و همه را از چشمه ی آب حیات همیشه جوشان جوشن کبیر، خواهی نوشاند … امشب، تقدیر مولایم را الی احسن الحال بنویس. بنویس …

رساله ی طاقت

مدام حس می کنم که زلزله ای قرارست بیاید. رعد و برق خشک و خالی هم که بشود من فکر می کنم الان است که دنیا روی سرم خراب بشود! آرام، از خوابهای بی قرارانه ام رفته است. دلم آشوب است. می دانم که قَدَر تو را گزیر و گریزی نیست! … آقای آهوهای پریشان! …

برگی از دفترچه ی سیمی -۱۲ –

عصر جمعه، ۲۶ ام مرداد ۸۶ مدینه ی منوره – هتل جوهره العاصمه. وای دلم را چه شد؟ سر ظهر، بعد ادای مستحبت جمعه، همپای امین شدم که شیرین و سخت خوابیده بود. تا حوالی یک بعد از ظهر که بیدارم کرد برای ناهار. ناهار امروز پلوئی بود که زیرش گوشت قرمز آب پز و …

افتتاحیه

حمد و سپاس را با ستایش تو آغاز می کنم… یقین دارم تو مهربان ترین مهربانانی اگه حرف مهر و محبت باشه… اگه حرف حال گیری باشد تو شدیدترین مجازات ها را می کنی…. صحبت بزرگی پیش بیاد تو از همه بزرگتری،زورت از همه بیشتره…. تو اجازه دادی من صدات کنم،ازت بخوام…پس بشنو…. …………………. تو٬ …

داس ِ مَهِ نو

تا اطلاع ثانوی، اتمسفرِ دوزخ هولناک دنیای مادی، پراست از شمیم بهشت. از بوی خوش ربنا. از خنکای اجابت و استجابت … شیطان برون و ابلیس امّاره ی درون را به بند کشیده اند … یار با صد هزار جلوه برون آمده! و تا خدا! فاصله ای نمانده. داس ِ مَهِ نو، مژده ی فصل …

و دیگر هیچ!

مدال برای تیم ملی / پلاکارد بازگشت غرور آفرین برای حاج آقا / چسب میز ریاست برای مدیر / ماست برای توجیه / شرمندگی برای مردم … ارواح عمه ام … از هوش رفته ام / زین شوق بی نظیر، سنگ کوب کرده ام … گند چین جدا، گند تیم جدا / کمیته المپیک نم …

برگی از دفترچه ی سیمی -۱۱ –

چهارشنبه ۲۴ مرداد- هتل جوهره العاصمه بنا بر تصمیم جمعی کاروان، بنا بود امروز به زیارت دوره برویم. زیارت مساجد تاریخی و بازدید از محل غزوات اطراف مدینه. قرار گروه ساعت شش صبح مقابل درب شمالی هتل بود. بجهت خستگی دیشب فیض اقامه ی نماز در مسجد پیامبر را از دست دادیم و اگر نبود …