ضریحت نو شد. مبارکِ طلا و نقره و چوب و ساروچی باشد که از زیر قلم استاد قلمزن در آمدند و قبرت را در بر گرفتند. هیچ طلائی به شرفِ طلای تاج ضریح شش گوشهی نو اَت نیست! دلم اما به حال شبکههای تنیده در همِ ضریح قدیمی میسوزد که بعد از چندسال چله نشینی …
Month: اسفند ۱۳۹۱
محل قرارت دل کتابخانهای باشد پر و پیمان از ادبیات کلاسیک و رمان و فلسفه و شعر و کتب قطور دائرهالمعارف و کلی جزوهی دستنویس و کاغذ مستعمل و یک رو سفیدِ قابل استفاده برای پرینت نسخهی نمونهخوانی و در بعد از ظهر کسل کنندهی آذر و در ابرناکی هوا و سوز ملایمِ مبشرِ زمستان …
و فرمود: همانا انسان تا وقتی که در نماز است جسم او و لباسش و فرش زیر پایش و در و دیوار و هرچه در اطراف اوست تسبیح میگوید! پس چه زشت است که انسان در نماز متوجه خدای عزوجل نشود و از فرش زیر پایش پست تر گردد. امیر بیان و مولای متقیان، امام …
به عوض خیلی دیگر از همکاران که اسمشان در لیست قبولیهای آزمون اخیرِ سازمان نیست و دچار دلهُره و یأس و ناامیدیاند، اسم و تفضیلاتِ ایشان هم جزءِ قبولیهای آزمون استان و شهر خودمان است و هم لایِ قبولیهای استان هرمزگان. اسمش را میخواهی بگذار شانس و بخت و اقبال، یا هر سبک و صناعت …
مغازهی زرگری، شبِ عید، جای هر چیز دیگری بود الا تصاویر شهدای والفجر۸. آنهم روی لب تابی که فلسفهی وجودیاش ضبط ۲۴ ساعتهی تحرکات جناب زرگر و مشتریها و ارسالِ آنلاین آن به دائرهی اماکن عمومیِ ناجاست جهت کنترلِ مالخرها و سارقین راستهی زرگران و البته استعلامِ لحظهای قیمت طلا و سکه و خبرگیری از …
الهی؛ تو را به جانِ جوانههای تازه از رنجِ جمودِ زمستان رها شده و در آستان شکفتن، تو را به حقِ روحی که در کالبد زمین میدمی و زمین خاموش را به خروش میافکنی، به حقِّ ساقههای در تکاپو برای شکوفاندن بهار به حقِّ بهاری که در جانِ جهان خواهی آمیخت، به حرمت برگِ سبزی …
برای دوستی که این روزها پیمان زندهگی با محبوبش را آغازید؛ آرزوی کامی جاودان و بختی به کام و سعادتی همیشگی و ایامی به عشق میکنم، به برکتی که در صلوات بر محمد و آل محمد مستور است. الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
کتابهای قدیمی خواندنیترند! چرا؟ چون به معنای واقعی کلمه، حروفچینِ چاپخانه، دانه به دانه، حرفها را کنار هم میچید و تا یک صفحه تمام شود، دست و چشمش کلی لابلای خانههای سرب اندود میز حروفچینی میگشت و کلمه به کلمهی کتاب را در هم میتنید. تایپ اگرچه زحمت کم و سرعت عمل بالا و قدرت …
همان غلامِ سالهای سابق بود. با سیبیلِ تُنُکِ آنکارد شده و ریش سه تیغ اصلاح شده و لباسِ یکدست مشکی و کفشِ پاشنه خوابیدهی واکس خوردهی براق. عشقش هم همان عشق سالهای سابق بود. محبِ فاطمه و والهی ایامِ فاطمیه. آمده بود پیِ کاری برای تدارک ایام فاطمیه که بعدِ “سیزده” شروع میشود. پرسیدم: غلام! …
بودنت باورم داد میشود بعدِ اینهمه اتفاق ریز و درشت به زندهگی و جریانِ سیالِ بودن امیدوار بود… . غرض اینکه؛ ما را به سخت جانیِ خود، این گمان نبود!
