خدا نیاورد یکروز
یک جائی
عاشورا باشد
و من بی حسین باشم و بی پیراهن مشکی و اشک و شعر و هیئت و عزا
…
خیال نبودنت
تصور دیگر نَگریستن بر ماتمت
فکر فاصله از بزم عزایت
ناگوارترین کابوس عالم است یا حسین…
تو را به پیرغلامان بارگاهت،
اشک را
که عصارهی بودن ماست
از ما مگیر!
ای سید شهیدان!
خدا هرآنچه کند، از تو اَم جدا نکند…