پرسیدم:
تو هم عین من، وقتی اهتراز پرچممان را میبینی و بادی را که میوزد در زیر و برش و رقص میاندازد در جان غرور سه رنگ و خوش رنگمان، خوش خوشانت میشود و محو تماشا و غرور و ابهت میشوی؟
خیره به پرچم سترگِ افراشته در مقابل گنبد نقرهای مرقد امام، گفت:
آره. ولی وقتی یادم میافتد، “قیمت برای مصرف کننده”اش چهقدر سنگین است و ماندن زیر سایهاش چهقدر سخت شده و چه خونها که در پیاش ریخته شده، غرورم با دستپاچگی جمع میکند خودش را و جایش اضطراب میروید که نکند سایهاش برای ما هم مثل آنها که تاب ماندن نیاوردند، سنگین شود…