آقای حجتِ ثامنِ ضامن!
از اینکه عنان افسارم دست اربابی چون شماست و از اینکه هرسو و هر ثانیهای که اراده کنید، مشیت شما بر اختیار مثل منی میچربد از شما متشکرم.
متشکرم از دعوت بیمقدمهتان و اسبابی که جور کردید و به عقل جن هم نمیرسید آنجا و آنروز و آن ساعت، مقدرم کرده باشید تا آستانتان بیایم و برگردم.
متشکرم از اینکه آن شب، دلم از غیر بریدید و همه را مال خود کردید.
متشکرم از آنهمه شور که با سرورم گره زدید…
باز مرا مال خود کنید.
باز مرا برای خود بردارید.
طوریکه عنان افسارم دست غیر نیفتد…
هیچوقت و هیچ جا!
دیدگاهها
«غیر»