من کار به ترکیبِ دولتِ آینده ندارم.
کار به سهمخواهی و باجخواهی و خط بندی و تعیین و کشف اینکه رئیسجمهور ِ منتخب، با اصحاب اصلاح است یا نه و چهقدر معتدل است و آیا امروز اعتدال به درد انقلاب میخورد یا نه، ندارم!
کار ندارم که وزیر نفت از کارگزاران خواهد بود و یا وزیر فرهنگ از متن تفکر لیبرالیستی برخواهد آمد و قفلِ هزار پیچِ اقتصادِ نیمه جان ما با کلیدی که رئیس جمهور منتخب دست گرفته است، باز خواهد شد یا نه… .
حتا مهم نیست برایم که بدانم در جشن به کرسی نشستن حضرتشان، امیر سعودی و بحرین و امارات و اردن خواهند بود و آیا جناب جک استراو بالاخره خواهد آمد یا نه!
فقط این برایم مهم است که نکند روزی برسد و کار به جائی بکشد تا؛
ضربهای که شهادت علیمحمدی و احمدیروشن و رضائینژاد بر جان غیرت و همیت و صلابتمان نتوانست بیاورد، دور میزهای مذاکره و با لبخند و ژستهای دیپلماتیک – عین همانها که در سعدآبادِ سال ۸۲ دیدیم– بر جانِ جوانِ نهالِ جهادِ علمیمان بنشیند و ما یک عمر شرمندهی چشمهای دخترکِ یتیمی به نام آرمیتا شویم… .
الغرض، اول مرداد، سالگرد شهادت شهیدِ جهاد علمیِ ایران، مهندس داریوش رضائینژاد گرامی و راهش مستدام… .