سر و کله زدن با کسانی که خود را حق به جانبترین آدمهای روی زمین میدانند و هر کس که پشت هر میزی نشسته را لائق رذیلانهترین خصائص و خصائل بشری، شاید یکی از سختترین کارهای عالم باشد.
سختتر از آن، قضاوت بین طرفین دعواهائی است که با پا درمیانی و ریش سفیدی و کلانتری و دادستانی حل نشده و طرفین دعوا بیآنکه قبولت داشته باشند، دعوایشان را میآورند پیش تو که به نفعشان رأی! دهی و گریزی نداری الا به اینکه به نفع یکیشان آن دیگری را محکوم کنی و در هر دو حال یکیشان ناراضیست و علاوه بر صفاتی که یکی دو خط بالا نثارت شده، مسئولیت گریزی و بیوجدانی و عدم پاسخگوئی هم به کفهی سنگینِ پروندهی اعمالت اضافه میشود و تو فقط باید بتوانی! سکوت کنی و دیگر هیچ.
قبلا هم گفته بودم کسی که مسئولیتکی در حیطهی ارائهی خدمات دارد، باید دلی به وسعت دریا داشته باشد و اعصابی از جنس فولاد و سنگ خارا.
این وسط کسی نیست حالی طرفین مرافعه کند که؛ تلف شدن گاو همسایه هیچ ربط مستقیم و غیر مستقیمی به شهرداری ندارد و لاشهی بو گرفتهی حیوانِ سه هفته پیش تلف شده را صاحبش باید دفع و دفن کند نه کس دیگری! و قصورِ این سه هفته تأخیر در دفع لاشه، شاید! متوجه دوائر دیگری از ادارات دولتی است و نه ما که روز تعطیلمان را به عوض هیئت و روضه و مراسم، آمدهایم سر کار که عبادت را به جز خدمت خلق در جای دیگری نجوئیم!