بایگانی برچسب: قصه قبرستان

دلی که برای دماغ تنگ شده بود

طوفان به خواسته از کرونا دارد می‌خوابد. یا حداقلش این است که موج اول برخواسته از این دریای مواج بلا، دارد فرو می‌ریزد. داریم کم‌کم برمی‌گردیم به حال عادیِ قبلِ نزول بلا. شاید هم همه‌گیری کرونا سر جای خودش هست و ما نمی‌خواهیم دیگر ادامه بدهیم شرایط سختی را که دارد ماه سومش شروع می‌شود. …

جهادی‌ها

اصلش این است که تا محک تجربه به میان نیامده باشد، عیار آدم‌ها و جریان‌ها و دسته‌ها معلوم نمی‌شود. خاصه برای مردمی مثل ما که معمولا دچار پیش‌داوری و زدن همه با یک چوب و تعمیم دادن‌ها و از جزء به کل رسیدن‌ها هستیم بی‌آنکه علمِ نتیجه گرفتن و تعمیم دادن را بلد باشیم… . …

بحرانِ سوگ

رفیق همکاری داشتم که تا مدت‌ها، باهم برمی‌گشتیم از محل کار. صمیمی بودیم. حرف‌مان با هم می‌خواند و فصل مشترک زیاد داشتیم باهم. حتا در سال‌های دور، هم مدرسه هم بودیم و رفاقت‌مان برمی‌گردد به سال‌های دبیرستان در دهه ۷۰٫ ساعت اداری که تمام می‌شد، سوار ماشین من، می‌آمدیم تا سر کوچه‌شان و وقتی می‌رسیدیم …

پادتن

همکار پیمان‌کاری داریم که حوزه‌ی مسئولیتش دائم در حال تغییر منفیست. یعنی چه؟ یعنی محدوده‌ای که برایش معین کرده بودند برای کاری که برایش تعریف شده، هر روز هی کوچک و کوچک‌تر می‌شود. پیمان‌کار که می‌گویم یعنی پیمان‌کار شهرداری و کارش نوعیست که هر از چندگاهی یک سر می‌آید ساختمان اداری سازمان ما و سری …

غرامت کرونائی

قبلا هم گفتم که روال‌مان این است که برای موارد مشکوک به کرونا، با خانواده‌ها وارد مذاکره می‌شویم که «یکی دو روز برای دفن متوفاتان صبر کنید تا نتیجه تست از مرکز استان بیاید» که مردم روزه‌ی شک‌دار نگیرند و تکلیف‌شان با میتی که مانده روی دست‌شان معلوم باشد و نیز تکلیف ما که بدانیم …

ترس از احتیاط کرونائی

نه که ما روئین تنیم و ویروس و باکتری و میکروب و گلوله و تیر و ترکش در ما اثر ندارد. نه! ما – یعنی من و همکارانم در سازمان- از روز اولی که این وبای نوین گریبان شهر و استان و کشور و دنیا را گرفت، توانستیم بین احتیاط و ترس، دیوار بکشیم و …

نبش کرونائی

من هم مثل شما فکر می‌کردم بعضی آیات قرآن، مربوط به وقایعی هستند که در گذشته اتفاق افتاده و علتش فهم ناقص و عقل ناقص‌تر بشر بوده و امروزِ روز، بعد از ۱۴۰۰ سال و از پس این‌همه پیشرفت‌ها که در علم و فرهنگ و تمدن و روابط بشری بوجود آمده، دیگر ممکن نیست لنگه‌ی …

کودتای کرونائی

عوامل و دوستانِ همکار، چه در بخش اداری و چه در محوطه، ساعت آمد و شد مرا می‌دانند و عادت‌های روزمره‌ام را. مثلا می‌دانند که جای توقف ماشینم کجاست و دقیقا با چه زاویه‌ی کجی پارکش می‌کنم. و می‌دانند الان قریب به چهل روزست بعد از وقت اداری یک سر می‌آیم قطعه شهدا و چرخی …

کرونا ضرب در ۴

هنوز مانده تا ابعاد پنهان و پیدای این ویروس عالم‌گیر را متر و ذرع کنیم و این هنوز از نتایج سَحَرِ سِحرِ آن بیماری واگیرِ زبان نفهم است که توانست نمازجمعه‌ای را که موشک‌های صدام و بمب منافقان نتوانست تعطیل کند را تعطیل کرد و حرم اهل بیت علیهم السلام را و درس و دانشگاه …

حسابرسی کرونائی

حکایت شهرداری‌ها و دولت، بقول ما ترک‌ها حکایت بچه‌ی اضافیِ حاجی لک‌لک‌ است که هیچ‌وقتِ خدا برایش توی لونه جا پیدا نمی‌شود. یا مثل لقمه‌ای که مانده بیخ گلو که نه می‌شود پسش داد و نه می‌شود خوردش. سر همین زیادی بودن و در راستای از سر باز کردن و کوچک کردن حجم دولت و …