“در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست میرسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست — مینشینی روبهویم، خستگی در میکنی چای میریزم برایت، توی فنجانی که نیست — بازمی خندی و میپرسی که حالت بهتر است؟! باز میخندم که خیلی، گرچه میدانی که نیست — شعر میخوانم برایت، واژهها گل میکنند یاس …
میگفت: خاصیت تجلی، انهدام است. قرآن بخوان؛ «لَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» + (و آنگاه که پروردگارش بر کوه جلوه نمود، آنرا ریز ریز ساخت، و موسى بیهوش بر زمین افتاد) «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّه» + (اگر این قرآن را بر کوه …
میگفت: اساس تربیت و تعالی در مکتب وحی، بر محبت بنا شده است. یعنی در دستگاه توحیدِ ربوبی که اهل بیت علیهم السلام شاگردان خصوصی آنند و عالم بندِ وجود ایشان است و ریزه خوار سفرهی کرم آنان، محبت حرف اول و آخر را میزند. طُرفه آنکه در فقرهی مابهازای ارسال رسول و تعیین امام …
میگفت: انسان خلق نشد مگر برای نیل به مقامِ انسانیت. به مقام توحید. به مرتبهی عبودیت. و تو فکر نکن که اینها را مفت بهت بدهند. تو اگر طالبی باید مقاوم هم باشی. باید حتا صبور هم باشی. باید بلا کشی بلد باشی و خوش باشی. باید از خود بگذری. میگفت: حسین (علیه السلام) که …
میگفت: چون سر نباختهایم، در قرآنی که میخوانیم و لقلقهی زبانمان است، غیر آن اثر است که فرمود «لَوْ أَنْزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّه» + و غیر آن قرآن است که امام شهیدمان بر سر نیزه خوانده و میخواند « أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا …
میگفت: آیهی آخر سورهی مُلک را بخوان؛ «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِین» + (به من خبر دهید، اگر آبی که مینوشید در زمین فرو رود، چه کسى آب روان برایتان خواهد آورد؟) و بدان: اینجا مقصود خدا از آبی که در زمین فرو رفته، حضرت سیدِ شهیدان است. آنجا که …
میگفت: کس را راه به مقام بندگی و عبودیت محض نیست الا به اینکه راهش از شاهراه حضرت شاه شهیدان عبور کند و زلفش به زلف ابیعبدالله گره خورد. میگفت: هماین است که حسین بن علی را “ابیعبدالله” -پدرِ بندهی خدا- نامیدهاند. میگفت: سر سلسلهی عبادِ مخلصِ خدا، حضرت ثارالله است و باید برای به …
ترکشی که خورده بود به پهلویش نه نخودی و عدسی و نه حتی ساطوری که کفگیری بود. یعنی به قاعدهی یک کفگیرِ پلوخوری، پهلویش را شکافته و تو رفته بود. خون از پهلویش جاری بود و رنگ داشت از رخسارش میرفت و او به وضع وخیمی که داشت گمان میکرد؛ هر آن ممکن است ریق …
چ را دیدم. در بعدازظهری پائیزی که خوردن یک لیوان چای داغ و لم دادن جلوی تلهویزیون حال اساسی دارد. منتظر دیدار چمرانی بودم با نگاهی نافذ و کاریزما که مثل آنچه از او خوانده بودیم، شب به شب کارنامهی روزی که سپری کرده بود را مینوشت روی کاغذ و وقتی در گرماگرم جنگ خیز …
و سلام بر شهیدی که در ماه قربانی زاده شده و پیشوند اسمش به قرینهی عید قربان، قربان شد و در تمام سالهای عمرش را تقرب جست و آخرِ کار، قربانی راهی شد که سرآغاز و انجامش سعادت و خلد برین و فردوس نعیم است… . و سلامٌ علیه یوم وُلد و یوم یموت و …