برای من، همشهریِ داستان از شمارههای اولش که حاصلِ طبعِ جنابِ قزلی بود شروع شد. شمارههائی که نه به صورت ماهیانه و مرتب که به طور دورهای و با پرداخت به آثار قلمیِ یکی از غولهای ادبیات معاصر منتشر میشد. طبعا، بعدها و بعد از انتشار چند شماره و وقفهای که در کار نشرش حاصل …
سوزِ سرمای روحفزای پائیز با لذتِ نشستن دورِ بساطِ آتش و دوختن نگاه به چین و شکنِ شعلههای زرد و قُل قُلِ کتریِ دوده گرفته و نیوشیدنِ چایِ داغِ تازه دمی که ممزوج و معطر به بوی چوبِ نیم سوخته است… آری! اینچنین است پائــــــــیز؛ و اینهمه لذتِ جانبخشِ یکجا… .
پائیز به بعدازظهرهای کوتاه و چرتهای کم از یک ربعیاش به بوی هیمهی آتش و هیزمِ نیم سوختهی کنار بساطِ پیرمرد میوه فروش به خنکای خزیده زیر پوست آدم وقتی شب خسته از یکروز کار کج میکند سمت خانه به برگِ درختانِ سبز که مقابل نظر هوشیار یکهو هزار رنگ و هزار نقش میشود پائیز …
الهی تو آنی که دانی حسابِ تک تکِ برگهای فرو ریخته از تنِ درختان بید و چنار و افرا و بلوط را به آنی و به وزشِ بادی توانی تنِ درختان بلرزانی و زمین را با برگ برگِ خزان فرش سازی. جنانکه فرمائی: و ما تسقط من ورقهٍ الا یعلما + ( و هیچ برگی …
به لطف کلیکهای مدام و پر مهر و مداوم دوستان دیده و نادیده امروز شمارهگان بازدید از اینجا از مرز یک میلیون کلیک گذشت. ممنون لطف و کلیک رنجههائی هستم که میفرمائید و خواهید فرمود. باشد که باشید و باشیم… .
( این نوشته، سر بیموئی است که تراشیدنش هیچ ایماء و اشارهای به هیچ مخاطب و قرینهی خاصی ندارد.) نیروهای خدماتی ادارات و شرکتهای دولتی به دو قسمت کلی تقسیم میشوند؛ رسمی و قراردادی قِسم رسمی آنها که اینروزها نسلشان رو به انقراض و بازنشستگی است، مردمانیاند سیگاری، عبوس، طلبکار از عالم و آدم و …
آن سیهچرده که شیرینی عالم با اوست چشم مِیگون، لبِ خندان، دلِ خرم با اوست گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست… . استاد حسن کرمانی
به آنچه امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امیدواری. که برادرم موسی بن عمران – که درود خدا بر او باد – برای آوردن آتش بیرون رفت و خدا با او به پیامبری سخن گفت… – – – پیامبر اعظم. صلیاللهعلیهوآله. کنزالاعمال. حدیث۵۹۰۴
صدایت خشِ جانداری داشت با سوزی که تهش لو میداد اهل دردی. خودت به روی مبارکت نیاوردی و نمیآوری که اهل حرف و عمل و اشاره و فهمی. من هم که روی رو در رو شدن با مثل توئی را نداشتم و ندارم و نخواهم داشت؛ ولیک بدان به قاعدهی آن انگشتر فیروزهی خوش رنگی …
یکی دو روز که دسترسی به کنترل پنل سایتت محدود باشد و بگویند بخاطر اثاثکشی از این هاست به یک هاست قدرتمندتر و روزآمدتر و بهتر و …، فعلن یکی دو روز ننویس و چیزی نگذار و کامنتی نپذیر تا اثاثت درست منتقل شوند به خانهی جدید و چیزی این وسط جا نماند و کدی …