در ازدحام روز دوم بیتوته در منا، وقتی پس از فراغت از رمی سه گانهی شیاطین تعریض شده در جمرات، خسته و کوفته و آفتاب سوخته و عرق سوز شده و گرما زده نشستهبودیم دم بلوکمان که آیند و روند ملت را رصد کنیم و تنوع اقوام و نژادها و ملل و نِحَل را، گروهی …
سالها بود دربه در دنبال “دو کلمه حرف حساب” بودم و نمییافتمش. جستجوی نمایشگاه و حوالی انقلاب و بساط کتابفروشهای دور و بر ارگ تبریز بیحاصل بود و بیفایده و ما بودیم و حسرت یافتن “دو کلمه حرف حساب ِ” پر حاشیه! دیروز اما پی ِ سفری غیرمترقبه، وقتی در خروجی شهر نگه داشتم تا …
یکی از اصول این کار، ناشناس ماندن است. دلیلش را هم نمی دانم. ولی وقتی بچه ها به هویت دلقک پی می برند دیگر دلقک نیست، یک آدم بزرگ است که مسخره بازی در می آورد. – – – – – خاطرات یک دلقک/ داستان همشهری. کتاب یازدهم/ شماره ی اسفند۹۰ و فروردین۹۱
سر بی موئی که ما اینجا می تراشیم و حاشیه هائی که از شغل نیم بندمان می نویسم و دوستانی که قهرمان حاشیه های ما هستند و دل گیر از پرداختن به قصه شان، مستحضر باشند که: اولا ما عیب کس به رندی و مستی نمی کنیم! دوما مخاطب عمومی وبلاگ ما هزاری هم خُبره …
جوان تر که بودیم در روزهای خوش دانشجوئی، استحمام در خوابگاه مکافاتی داشت که شرح آن نه در مقال می گنجد و نه در مجال. خانه ی محقر و مصفای دانشجوئی ما انباری ای داشت نمور که مجمع سوسک و اقسام دیگر حشره و خزنده و جونده بود و با یک پنجره ی ریلی به …
برخاست و به طرف بوفه رفت. پس از دقیقه ای با یک سینی که به اندازه ی چهار نفر در آن نان و نیمرو، پنیر و گردو، و کره ومربا بود بازگشت. اصلاً در بند نگاه و عکس العمل دیگران نبود. مانند شیری بود که نگاه گله ای بوفالو در او ذره ای تردید بر …
از قرار مسموع باز هم این اداره ملی جوان ها، باز هم غیرت کرده یک طرحی از خودش نوشته تا جماعت عزب اوغلی را یک جوری دست به سر بکنند تا انشاءالله کی بشود که خانه حالا مجانی نشده، لااقل ارزان بشود. حالا اینکه این پسرها و دخترهای امروز بیایند و از این کارها که …