و خدائی که آن بالا جای حق نشسته غیورتر از آن است که دو حـُب را در یک دل تاب بیاورد… فکرش را بکن یواشیواش و یکییکی انگار نه که آن غیر، جای او را در دلی گرفتهباشد، و از سر فراغت و طیبت همهی تعلقات را همهی پایبندها و پایبندیها را همهی دلبستگیها را …
اصلن حال ما خوب، حال ما خوش، روز ما نیک، بخت ما سعد… اصلن به کسی چه، کسی اینجا، کیلومترها آنورتر از شمائی که رندی میکنید و مستی، حالش نزار باشد و چشمش پر آب و پای ماندنش پر آبله! شما همان خیالتان خوش و کـِیفتان کوک که وقتی کس ِ پای در گــِل ماندهای …
هوای وامانده که گرم میشود، من نا خود آگاه یاد گرمای هوای تیرماهی میافتم که عطش آنچنان بود که دانی و طرب آنچنان که کردی و طلب آنچنان که کردم… هوای وا مانده که گرم میشود، دل من یاد نگاهی میافتد که کردم و راهی که راهیش نشدم و حسرتی که تا ابد بهیادگار از …
همهی مردها آمدند در باران با نان یابینان و بیباران اما سالهاست کلون خانهی ما مشتاق دست پدارنهایست که بکوبدش و من با شوق ِ تلانبار شدهی سالها نبودنت، با مهری که هیچکس نمیداند اندازهاش را در را و قبلتر از آن دلم را برایت باز کنم که داخلش شوی… همهی این سالها دلم به …
این سالها که اماممان رفته است و علم بر دوش ِ پیر ِ جواندل ِ دیگریست، اینهمه از امام گفتهایم و شنیدهایم و کم گفتهایم از ساکنِ سادهزیست حسینه ی محقر و ساده ی خیابان “فلسطین جنوبیِ” تهران که بعد امام نگذاشت سرگردان بمانیم و یکتنه ایستاد و نگذاشت امانت ِ امام به دست نااهلان …
یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِین وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِین لِکُلِّ مَسْأَلَهٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِید اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَه وَ أَیَادِیکَ الْفَاضِلَه وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَه فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَه إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ قَدِیر – – – – – و تو بگو …
و چه ظلم ناروائیست وقتی به او نرسیده باشیم و بی او، از او هزار حاجت دیگر بخواهیم… امروز و امشب، برای شب نازنین آرزوها با کاسهی توقع و امید در دست ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا و نه حلوا میخواهیم و نه بلوا همان خودت را بهمان بدهی و سهمِ …
اردیبهشت که تمام بشود بهار میرود شکوفه میرود تمام لالهزار میرود… عین قطار شعر قیصر که میگفت: «قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود…» و ما در وانفسای گرمای بعد بهار منتظر حلول اردیبهشتی دیگریم تا باز کی افتد سوی بهاران گذار ما؟!
خاک کنار دریا نرم است مثل خصلت بیش تر دریا نشینان مثل دل ِ مجاوران دریا مثل میلی که برای چشم دوختن به موج های بی شمار و بی قرار دریا دارند! دل ما ولی مثل آتش است! پر گدازه و پر لهیب پر حرارت و پر طمطراق دل ما که بگیرد می سوزد و …
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ … هنوز شعبان نیامده، دلم هوای تو را کرده. دل ناماندگار بی درمان که شعبان و رمضان و جمادی سرش نمی شود! باید بداند و نمی داند که شعبانیه را کِی باید خواند. هی بهانه ی تو را …