اهل سنت منطقهی آذربایجان، عموما کُرد هستند. اینکه میگویم عموما یعنی قریب به اتفاق سنی مذهبهای استان ما و البته استان کردستان و کرمانشاه حتا، از نژاد کُرد هستند و از آنجا که در فرهنگ شفاهی آذری زبانها، به مسیحی میگوئیم اِرمَنی، به اهل سنت هم میگوئیم کُرد. علت هم برمیگردد به اینکه مردم منطقه …
انتخابات بعدی، دور هشتم ریاست جمهوری بود که خاتمی بیرقیبی جدی، با احمد توکلی از جناح مقابل که پایگاه مردمیای نداشت به همراه یکی دو کاندیدای دیگر (علی شمخانی و عبدالله جاسبی) که از قضا همفکران و همحزبیهای خاتمی بودند و برای خالی نماندن عریضه بود که آمده بودند وسط گود، رقابت کرد. در بهار …
فضای سیاسی کشور، بعد از دوم خرداد ملتهب شد. تعداد روزنامهها بصورت طراحی شدهای افزایش یافت و در کشوری که سابق بر آن، رئیس جمهورش تحمل یک مقالهی نیمه انتقادی در روزنامهای مثل “سلام” را نداشت و روزنامه به دست، مستقیم میرفت بیت رهبر که گله کند از تیتر و عنوان و مقالهای در صفحات …
آن سال، سنم به شرکت در انتخابات نمیرسید. اما هیجانِ سیاست آنقدر بود که حتا منِ نوجوانِ هنوز هیچی ندان را –که هنوز هم هیچ نمیدانم!- گرفته بود. نامزدها، ۴ نفر بیشتر نبودند؛ ریشهری، زوارهای، ناطق نوری و سیدمحمد خاتمی. سال ۷۶ و انتخابات معروف دوم خرداد بود و روزنامه همشهری که آنزمان ده تومان …
خبرش را داشتم که به تبعید از مرکز استان فرستادهاندش اینجا که تا اطلاع ثانوی، آب خنک بخورد. بنیاد شهید خوی هم در اجرای تصمیم اداره کل، کلیدِ موزه شهدا را از بین دسته کلیدهای بلااستفادهی افتاده در گوشه انباری، سوا کرده و با یک بخاری برقی داده دستِ سیدِ تبعید شده از ادارهی کل …
خبر حاجی را صبح جمعه شنیدم. مثل همه. مثل همهی نمازخوانها و نماز نخوانها که صبحها قبل یا بعدِ طلوع، چشم که از هم باز میکنند، در کش و قوس و خماری بین انتقال از نشئهی خواب به حال بیداری، اول کاری که میکنند – میکنیم- یافتن گوشی و باز کردن مجرای اینترنت و چک …
این یکی دیگر نوبر بود. حضرتی از حضرات تصمیمگیر و تصمیمساز مدیریت شهری در دورهی قبلی که به قوهی عکسهای تو دل برو و شعارهای توخالی و وعدههای انتخاباتی رفته بود در پارلمان شهری و خدا کمک کرد و این دوره رأی نیاورد و به معنی واقعیِ کلمه، شورا را از دست او آزاد کرد …
از همه منافع مرزی بودن شهرمان، نصیب سازمان ما مجهولالهویههائی است که توی کوه و کمرِ نوار مرزی حین عبور غیرمجاز پایشان سُر میخورد و با سَر میروند ته دره و تا برفها آب شوند مهمان یخ و قندیلهای درهاند و بهار که رسید و برفها که آب شد، اگر چیزی ازشان مانده باشد و …
خیلی اوقات، افراد را با لباسشان در ذهن ثبت میکنیم و اگر آنها را در لباسی غیر آنچه ایشان را همیشه در آن دیدهایم ببینیم، بجا نمیآوریم. مثلا خانمی که همیشه چادر میپوشد را اگر روزی بدون چادر با لباسی مکشوف ببینیم یا آخوندی را در لباسی غیر لباس آخوندی و یا نظامیای را در …
خستهی راه، وقتی رسیدیم و آنقدر نزدیک شدیم که گنبد و گلدسته نمایان شود و همهی خستگیها را ببرد، همآنجا که آدم تماما سجده میشود و به حیرتِ (تبارک الله احسن الخالقین) خاضع و ساجد و راکع، وقتی سر از سجده برداشت و دست را به ارادتِ سلام دادن بلند کرد که حمد و ثنایت …