خوبیش اینجاست که از آدم انتظار دارند وقتی یکی دو روز پیدایش نیست یا وقتی میگوئی یکی دو روز نیستم، اولین حدسی که میزنند، رفتن به سفر زیارتی است. انگار که تو جائی جز کربلا برای رفتن نداری! -و حقیقتش هم همین است؛ کسی بجز امام شهیدمان و جائی بجز کربلای عزیزمان نداریم! داریم؟!- الغرض، …
ده سالی بود هر باری که کربلا قسمتم میشد، ایام عزای یکی از اهل بیت علیهم السلام بود و پیراهن مشکی تنم. یعنی از بهمن هشتاد و هفت که اولین بخت و نوبت حضور در خیزش اربعین را درک کردم. این سفر اما نه در ایام عزا و نه در اربعین که در ماه شعبان …
اینکه بگویم دوستت دارم، حق دوست داشتن و عاشقی را ادا نمیکند. یا بگویم در عمق جان منی، نشانِ خوبی برای شدتی که در دوست داشتنت دارم نیست. “شوریده و شیدای تو ام” هم واژهای نیست که بشود مقصود را با آن رسانید. و من از صبح امروز که روز توست – که هر روز …
ما نسل سومیهای انقلاب بودیم. نسلی که خردسالیش را با امام و سالهای اول انقلاب سپری کرد و جنگ را با نگاه کودکانه دید و رفتن امام را هم. امام برای ما عبارت بود از پیرمردی نورانی که همیشهی خدا در جماران بود. که وقت حرف زدن، آرام و متین چشم به زمین میدوخت. که …
هر بار که زیارت امام شهید قسمتم میشود، اول تا آخر سفر را و همهی جزء به جزءِ حرکتها و نشستنها و رفتنها و همهی همه اجزای سفر را به نیابت از شهیدمان میگیرم و در همهی ثانیه به ثانیهی سفر، دلم بغض دارد که دنیا آن قدر به او وفا نداشت که لااقل یکبار …
این شور بیسابقه و این سر از پا نشناختن و این رساندنِ خود از زمین و آسمان به قرار هرساله این شوق که زن و مرد نمیشناسد و دل از همه برده این میل که همه دارند – آنها که راهیاند و آنها که ماندهاند – این آتش عشق که بر خرمن عقل زده و …
به جرأت میشود گفت که راهپیمائی میلیونی اربعین، بزرگترین اجتماعِ مذهبی فرهنگی اجتماعی جهان است. پدیدهای که نظیر آن را در مقیاسی بسیار کوچکتر و در مدتی به مراتب کمتر، در صحرای منا و سه روزِ رمیِ جمره میتوان شاهد بود. مدیریتِ آن همه آدم از حیث اسکان، تغذیه و بهداشت و امنیت در مساحتی …
عکسهای قدیمیش را که میبینم، هیچ هنر شگفتانگیز و خاصی در معماریِ ایوان و گنبد و صحن و سرا به چشم نمیآید. حتا حالا هم که دارند دستی به سر و رویش میکشند، هیچ خرق عادت و معجزهای در سازهها و کاشیها و ایوانها و گنبدها به کار نگرفتهاند. بنا مثل همهی دیگر مزارات مطهر …
از یک جائی به بعد شعرِ روضه که به جاهای باریک میکشد اشک خشک میشود صدا در گلو بغض میشود… حتا فریاد در نطفه خفه میشود. بس که ماتم بزرگ است و بس که واقعه، دهشتناک ماتت میبرد. خشک میشوی. نه اشکی. نه دادی. نه فریادی و نه حتا بُغضی. و میایستی و حسرتِ اشک …
گفت؛ “عباس” را اگر با حساب ابجد ببینی، معادل “بابالحسین” میشود. یعنی راهِ ورود به ملکوتِ متعالیِ حسین علیهما سلام. یعنی برای رسیدن به خیمهی امام شهید راهی به جز عباس نیست. و این است که قرآن فرموده به خانهها از بابشان وارد شوید؛ وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا