برابر قوانین داخلی عربستان، ورود خانمهای زیر ۴۵ سال به خاک آن کشور بدون همراهی مَحرَم ممنوع است. و بماند که به رغم وجود این قانون و اِعمال سختگیرانهی آن، کاروانهای عمره دانشجوئی و دانشآموزی – در زمانی که هنوز سفرهای عمره به راه بود- به همان شیوهای که امروز تحریمها را با آن دور …
ما اهالی خوی – و شاید باقی شهرهای آذری زبان- جمع و جور و امن و غیرقابل نفوذ و محصور بودنِ خانه را به قوطی کبریت مثال میزنیم. مثلا اگر بخواهیم بگوئیم دیوارهای خانهمان آنقدر بلند است که دزد نمیتواند قلاب بگیرد و بپرد داخلش یا بگوئیم چفت و بست درب و پنجرههای خانهمان محکمند …
و من همچنان معتقدم که حج نه از میقات و نه از لحظهی احرام و نه از طواف و نه از وقوف، که از خانهی خودِ زائر و از لحظهای که قصد خانهی خدا میکند و از ساعتی که دل میکَند از شهر، شروع میشود. و شاید به همین مناسبت است که چند روز پیش، …
سربند اینکه در طول تاریخ آبمان با همسایهی عرب آبهای جنوبی خلیج فارس به یک جوی نمیرفته و هر از گاهی روابط تیرهمان تارتر از حد مجاز شده و همسایهی جنوبی که سرزمینهای مقدس را در احاطه دارد، از حضور و ورود حاجیان ایرانی به حج جلوگیری کرده و آن تیرگی روابط و این هر …
یکی دیگر از قشنگیهای حج به محدود بودن آن است. یعنی خدا طوری حج را برخلاف سایر اعمال عبادی، طوری طراحی کرده که قابل دسترسی برای عموم نباشد. اینکه باید بحدی تلاش اقتصادی داشته باشی که بتوانی هزینه سفر و اقامت در مکه را بپردازی و طبیعتا این از عهدهی عموم مردم خارج است و …
حج، پدیدهایست شیرین و سخت. شیرین از باب اینکه هر سویش را که نگاه کنی خدا را خواهی دید و خواهی یافت و سخت از این رو که سفر دارد و مشقت دارد و تغییر آب و هوا دارد و دوری طولانی مدت از شهر و فرهنگ و خانواده دارد و در محلی اتفاق میافتد …
از روزی که کاروانیان فیشِ ثبت نام به دست میآیند دفتر خدمات حج و زیارت تا روزی که با سلام و صلوات و از زیر قرآن رد شوند و سوار طیاره، راهی شوند، کمِ کمش پنج ماه فاصله است و این فرصت پنج ماهه برای آموزش مناسک و احکام و مناسبات حج کافیست و به …
مکه روندگان و حج کنندگان، طیف گستردهای از مردم شهر و روستا هستند که هر کدام برای خودشان شأن و جایگاه و قصهای دارند. از دهقانی که آفتاب پوستش را سوزانده و مشقت کشاورزی در دستهایش پینه بسته بگیر تا نوکیسهای تازه به پول و دوران رسیده که باید! یک سر تا مکه برود که …
خیلی سال قبل یکی از رفقای طلبهی اهل درد و عامل به وظیفه، از سر دغدغهای که داشت میگفت بهزیستی پسر بچههائی که در شهر دچار یتیمی و یا بدسرپرستی میشوند را به خاطر نبودن مرکزی برای نگهداری از ایشان، منتقل میکند به یکی از شهرهای سُنی نشین جنوب استان و پسران دچار، در فضای …
محمدحسین پسر قلی، از قدیمیهای شهر و از معلمهائی که نصف هم سن و سالهای ما، یا در دبیرستان شاگردش شدهاند و یا در دروس عمومی دانشگاه. مرد پیرسال و موسفید کردهی محترمی که تابستان و زمستان، کت و شلوارِ اتوکشیدهی جنتلمنی تنش هست و کفش واکس زدهی چرم خالص به پا و سر و …