کمی از اوضاع امسال عربستان بنویسم. اول اینکه خانمها بر خلاف دفعاتی قبلیای که در عربستان بودم، حضور بسیار پررنگی پیدا کردهاند در مناسبات اجتماعی. چند شب پیش حتا دیدم که یکیشان برقع مشکی به صورت با تویوتای سفیدرنگش لائی کشید از بین دو ماشینِ دوبله پارک کرده جلوی مسجد قطری و ویراژی داد و …
امروز در تقویم عربستان، ۱۸ ذیحجه است که در تقویم مناسبتهای شیعی، غدیرش میخوانیم و بزرگترین عیدِ تاریخ بشریت و سالگرد اعلام وصایت و ولایت امیرالمومین علی علی علیهالسلام بعد از واقعه حجِ آخر حضرت حبیب خداست و ولایت علی نه در غدیر که بارها و بارها قبلتر در خفا و علن اعلام شده بود …
سال اولی که حج آمدم و ایام به روز عرفه رسید، یکی از مدیران باسابقهی حج شهرمان مدیر بخشی از عملیات حج در مکه بود و بخاطر مسئولیتی که داشت نتوانسته بود احرام حج ببندد در چادرهای عرفات آمد سر بهمان بزند و حال و احوال کند و از کم و کسریها بپرسد که حین …
حالا که ابزارهای ارتباط آدمها با همدیگر نو و سریع و آسان شده، عدد نامههائی که قدیمتر آدمها به هم مینوشتند و فرستادن و رسیدن و پاسخ گرفتنشان ایبسا ماهها طول میکشید، به صفر رسیده است. اگرچه من از آن دست آدمهائی هستم که معتقدند «هر چیزی که به تولید و تکثیر انبوه برسد، نمکش …
امروز آخرین روز کاری از سال هزار و سیصد و نود و هفت خورشیدی بود و همه در همهمهی انجام کارهای تلانبار شده که مبادا بماند برای سال نو و مگر انگار در سال نو چه خبر است که نباید کاری از این سال به آن سال بماند و کسی نیست بهمان که داریم با …
هر سال، روز بعدِ عید قربان مینشینم به اصلاح اسامی دفترچهی تلفنم. اولِ اسم آنها که در حج آن سال بودهاند را «مِن ذَکَرٍ وَ أُنثَىٰ» یک حاجی مینویسم؛ علی یوسفی مثلا میشود حاج علی یوسفی سیدقاسم میشود حاج سیدقاسم و به همین منوال تا آخر. حاجی را برای عمره رفتهها ننوشتهام و نمینویسم و …
و اما سوغاتی. سوغاتی در فهم منِ عوام، عبارتست از کالائی خاص که با مواد اولیه و فنآوریای خاص در شهر و منطقهای خاص تولید میشود و تولیدش در شهر و منطقهای دیگر به دلیل نبود مواد اولیه یا نبود فنآوری ساخت، ممکن نباشد و اگر هم باشد، ساختن و تولید کردنش قرین به صرفه …
لباس سبزی که با فانوسقهی کلفتِ یشمی رنگی مرتب شده و در سینهی چپش آرم زردرنگ سپاه دوخته شده بود در قامت یک جوان قد بلند و خوش سیما که چهرهی بشاش و محاسنِ بلند و پوتینهای خاک خورده داشت، همهی تصویر کودکیهای من از سپاه و از پاسدارها بود. پاسدارهائی که همه یک شکل …
هیچوقت و هیچ بار در هیچ زیارتی، به نیت وداع زیارت نکردهام. به فهم ناقص من، وداع یعنی جدائی و بقول دوستی عاشق پیشه؛ خداحافظی دوری میاره، جدائی میاره… . و عصر امروز، نوبت دل کندن بود؛ یعنی وقت وداع آخر به هر تقدیر و به رغم میلِ دل من و همهمان رسیده است. و …
اهل معنا گفتهاند که رزق حج را در شب قدر مینویسند. اما تقدیر انسان که جزئی از چرخه طبیعت است، لاجرم باید تدریجا محقق و پخته شود و لابد برای همین است که میگویند از فردای شبِ قدر برای درکِ شب قدرِ سال آینده برنامه بریزید. و حکما باید تنور داغ نگه داشته شود تا …