از ده پانزده سال قبل که هر کداممان در یک سمت مملکت دانشگاه قبول شدیم و افتادیم در اطراف و اکناف کشور و بعدش به تَبَع مشغله و گرفتاریهای بعدش، ساکن اینجا و آنجای ایران بزرگ شدیم، دیگر کمتر میدیدمش. آن سال که کنکور دادیم، درسخوانتر از همهمان بود و دانشگاه تهران قبول شد؛ علومِ …
سی و سه سال گذشت. از سکونت دائمیات در بهشتی که در آن تا ابد خوش میگذرد بهت. و من این را میدانم! و من حساب هر چیزی را که نداشته باشم، حساب روزهای بیهم بودنمان را خوب یاد میماند. حسابِ آن بهارِ که با تو آمد و بی تو رفت و تا ابد حسرت …
روایتی از حیاتِ جاوید علمدار لشکر ۳۱ عاشوراء شهیدِ سعید؛ آقا مَهدی باکری. رضواناللهعلیه دورترین و ماندگارترین تصویر از مهدی باکری برای من، یک دستخط است؛ زیبا. و نوشته شده با رواننویس قرمز رنگ که قابش گرفتهایم بالای طاقچهی خانه، کنارِ عکسِ پدر. متنی که مهدی باکری از طرف همرزمانِ بابا، امضایش کرده به اسمِ …
ازدحام نفسگیر مرز را که رد کردیم، تا بچهها تجدید وضو کنند و نماز ظهر و عصرشان را بخوانند، عکسهای شهید را آویختیم از کوله پشتیهای بچههای گروه. چند تائی را هم که اضافه مانده بود را گذاشتم توی کولهی خودم. یکی دو کیلومتر تا کراچ (گاراژ) عراقیها راه داشتیم و عکسهای خوش آب و …
“کربلا ما را در خیل کربلائیان بپذیر! ما میآئیم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آنگاه روانهی دیار قدس شویم… .”
وَدَّ الَّذینَ کَفَروا لَو تَغفُلونَ عَن أَسلِحَتِکُم وَ أَمتِعَتِکُم فَیَمیلونَ عَلَیکُم مَیلَهً واحِدَه + کافران آرزو مىکنند که شما از جنگافزارها و ساز و برگ خود غافل شوید تا ناگهان بر شما یورش برند.
وَ شَدَدنا مُلکَهُ وَ آتَیناهُ الحِکمَه وَ فَصلَ الخِطاب + و حکمرانیاش را استوار گردانیدیم و او را حکمت و کلام فیصلهدهنده عطا کردیم… .
کاش آن مقدار که دشمن روی بازماندگان جنگ حساب باز کرد و روی منش و مسلک و نگاهشان سرمایه گذاشت، ما هم میدانستیم که زخمهای کاریِ جنگ به این زودیها خوب نمیشوند و میدانستیم زخمِ کهنه اگر سر باز کند درد جای همه چیز را میگیرد و درد گاهی حتا ایمان را هم میخورد… .
دلم هر بار یاد مظلومانِ غواصِ شهید میافتد، میگیرد. در غربت در اوج مظلومیت و سمت، با تمام سنگدلی با دستهای بسته، فرشتگانِ از آب گذشته… نمیدانم چه حکایت غریبی دارد آب. داستانش با موسای نبی وقتی در آب رها شد و وقتی مردمش را از آب گذراند. با یونس در بلای موجهای سهمگین و …
برای دلیریهای دریادار دوم شهید ناصر فراهانی. رضواناللهعلیه “فراهانی” ابتدا برای من نام جدید کوچهی وزیری بود در بلوار ولیعصر (عج) که بعد انقلاب عوض شده بود و بیهیچ زمینه و اطلاع دیگری فکر میکردم لابد این نام را برای پاسداشت یاد و نامِ “قائم مقام فراهانی” که استاد امیرکبیر بود و پایهگذار بسیاری از …
