بدترین خبری که میتوانست حالِ نداشتهی ما را در واپسین ساعات دیشبی که دو وعدهی پشت سرهم ناهار و شام را غذا در تعداد ۲۵۰۰ پرس پخش کرده بودیم و میوهی زائران کاروان خودمان را، در قوطی کند این بود که فردا از ۸ صبح تا ۱ ظهر یکیمان باید شیفتِ امداد گمشدگان میایستادیم در …
امروز در تقویم عربستان، ۱۸ ذیحجه است که در تقویم مناسبتهای شیعی، غدیرش میخوانیم و بزرگترین عیدِ تاریخ بشریت و سالگرد اعلام وصایت و ولایت امیرالمومین علی علی علیهالسلام بعد از واقعه حجِ آخر حضرت حبیب خداست و ولایت علی نه در غدیر که بارها و بارها قبلتر در خفا و علن اعلام شده بود …
نسل ما جزء آخرین بچههائی بودند که “مستمع آزاد” در کلاسشان داشتند. مستمعین آزاد که در محاورات روزمرهی ترکی بهشان “رستم آزاد” گفته میشد، عبارت بودند از دانشآموزان تنبلِ بیخاصیتِ رد شدهی دو یا سه سالهای که مدرسه و معلم و اولیا امیدی به درس خواندن و الفبا و جمع و تفریق یادگرفتنشان نداشتند و …
قبلتر متوجهِ این معنا نبودم که کلهم اجمعین مناسک حج، فقط و فقط یک ذکر واجب دارد و آن لبیکی است که در میقات باید بگوئی و با گفتن آن مُحرم شوی و باقی مناسک حج، یا دور زدن است و یا رفتن و برگشتن و یا وقوف و ماندن و هیچ ذکر و دعا …
قبلتر نوشته بودم که چون شرکتهای فرودگاهی سعودی، به خاطر عقب نماندن از آمریکا در سیاست تحریم، سوخت به طیارههای ایرانی نمیدهند و ایرباسهای خوش نقش هما باید بفکر بنزین مسیر برگشتتان باشند و دو سره بار زدن سوخت در فرودگاه مبدا باعث افزایش وزن طیاره میشود و گرمی هوای مرداد وقتی به معادله چند …
روزهای آخرِ قبلِ رفتن است و هی از زمین و آسمان کارِ نیمه تمام میبارد روی سرت و هی باید تمرکز کنی و هی اضطراب میآید روی اضطراب و هی سیاههی کارهای نکردهی قبل سفر پُر تر میشوند و هی داری دست و پا میزنی بین کارها و قرارها و هماهنگیهای لازمِ قبلِ سفری اقلا …
خیلی وقتها به این فکر میکنم که آدمها بیشتر بخاطر بازماندگانِ مرحومی که تازه از دنیا رفته میآیند مراسم تشییع و ختم و خاکسپاری تا بخاطر خودِ میت. دلیلش هم تاجهای بزرگ گل با تقدیمنامههای درشت و بنر و تابلوهای تسلیتی است که اسمِ اظهار همدردی کننده و اظهار همدردی شونده، درشتتر از نام مرحومی …
آن روزهای اولی که قطعه شهدای شهرمان ساخته شد، بازارِ شهادت گرمتر بود و ماه و هفته و حتا گاها روزی نبود که کسی به صورت اسامی شهدای مدفون در گلزار شهدای خوی اضافه نشود و در هشت سالی که جنگ مستقیم بر سر ایرانمان بارید، هر روز و هر هفته و هر ماه و …
هر سفر حجی که پیش میآید، دوره میافتم به دوره کردن کتابهائی که دارم و دوره میافتم به خریدن و انباشتن کتابهائی که ندارم و به حج مرتبطند. سالها پیش وقتی هنوز همشهری داستان را دوستان دورهی فعلی شواری شهر تهران، به پول نفروخته بودند و هنوز سردبیرش نفیسه مرشدزادهی کار بلد بود، در شمارهای …
پیرزن اجاقش کور و خانهاش سوت و کور بود. سالها پیش شوهرش که میشد به عبارتی تنها همدم و مونس تنهائیهایش، رفته بود به رحمت خدا و آنقدری ارث و میراث برایش گذاشته بود که محتاج کسی نباشد و در و همسایه از سر لطف و حق همسایگی هر از گاهی سر بهش میزدند و …