جماعت خدا

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم… .

به من بود به این زودی‌ها راهم کج مکی‌شد سمتت. یعنی هزار و یک دلیل می‌آوردم که زیارتت توفیق می‌خواهد و مقدمه می‌خواهد و یک‌هوئی نمی‌شود و حتا شاید توقعم این ‎بود که باید! دعوتم کنی و به خوابم بیائی و فیلان. تو اما شهیدی. شاهدی. دست در پرده‌های غیب داری و بلدی کِی و …

برای حاج رجب

حاج رجب قبل آنکه به دیدار رهبر برود و آرزوی چندین و چند ساله‌اش برآورده شود، جانبازی بود گمنام با چهره‌ای که خشونت جنگ نابرابر و ناجوان‌مردانه رویش مانده بود و در کوچه پس کوچه‌های یکی از محلات فقیرنشین مشهد روزگار می‌گذراند؛ کسی که کسی او را نمی‌شناخت و کسی رغبت دیدارش را نداشت. حاج …

شهدا برگشته‌اند

کارگر، بنا، معلم، دانشجو، بقال و راننده تاکسی و آرایش‌گر… . کسی وقتی می‌رفتند نپرسید از شغل و حال و روزشان. همه‌شان به صف شدند که بروند. که بروند تا ایران بماند. تا بمانیم. تا تاریخ‌مان لنگه‌ی تاریخ حمله‌ی مغول و چنگیز و اسکندر نوشته نشود. تا کیان‌مان تکه تکه نشود. تکه تکه شدند تا …

به بهانه‌ی پنجم مرداد، سال‌روز سفر ره‌بر به سرِ ایران؛ آذربابجان

سنت نیکوی دیدار با مردم اقصی نقاط کشور، از دوره‌ی ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای آغاز شد. در همه‌ی بیست و هفت سالی که آقا، ردای رهبری بر دوش‌شان است، سالی نبوده که ایشان بار سفر نبندند و باری نبوده که امت به استقبال از امام خویش سر از پا نشناسند. سفرهای رهبر انقلاب نه از …

برای “شبیه خودش”

بالاخره کتابِ حامد چاپ شد. سومین کتاب از مجموعه‌ی “مدافعانِ حرم” انتشارات روایت فتح که قضا را سومین کتابِ چاپ شده‌ی من هم هست؛ بعد از دو کاری که برای پدرم نوشته‌ام: “اشتباه می‌کنید! من زنده‌ام” و “درضیه”. “شبیه خودش” کتابی که بنا نبود قبل از کاری که برای شهید “مصطفا حامدِ پیش‌قدم” شروع کرده …

سیلی خواهیم خورد

و اما در فقره‌ی دریافتی‌های نجومی “نجومی” مِن قبلِ این، مقیاسی بود برای اندازه‌گیری فاصله‌های طولانی از هم. می‌گفتند فلان ستاره و سیاره، فلان عدد سال نوری از زمین فاصله دارد. یعنی فاصله‌ی نجوم در منظومه شمسی و کهکشان راه شیری و سیارات و ستارگانِ پیرامون و بیرون از آن آن‌قدر زیاد بود که عیار …

سرطان

و اما فقره‌ی آن غده‌ی چرکین که مثل سرطان در سراسر منطقه ریشه دوانیده. گیریم که با ترکیه رودربایستی ها را کنار گذاشته و دوستی را آشکار کرده و گیریم کل پایگاه‌ها و فرودگاه‌های هوائیِ آذربایجانِ شمالی را اجاره کرده و گیریم در کردستان عراق جای پا باز کرده برای خودش و گیریم هزار غلط …

اذن جهاد؛ یا “خوش بُود گر محک تجربه آید به میان”

سخت‌ترین کار عالم این است که در معادله‌ای که مجهولاتش پر از عشقند، بگردی دنبال متغیرهائی که با عقل سنجیده می‌شوند و سوالاتت را بکشانی در دایره منطق و استدلال و اما و اگر و شاید و لابد و باید و نباید که ته‌ش نتیجه بگیری “تیر برای قلب هر آدمی ضرر دارد” و از …

بچه‌های بالا

سرباز کسی را گویند که سر باختن بلد باشد. سر فدا کردن بداند و سر از دست دادن برای عقیده‌ای که دارد برایش سخت نباشد. نیمه‌ی شعبان، علاوه بر جشن و سرور و شادیِ میلاد امام موعود، بهانه‌ایست تقویمی که یاد سربازانِ گمنامی بیفتیم که امنیت پایدارمان مدیون مجاهدت‌های خاموش ایشان بوده و هست. موضوعی …

شهیدِ دیپورتی

از ده پانزده سال قبل که هر کدام‌مان در یک سمت مملکت دانشگاه قبول شدیم و افتادیم در اطراف و اکناف کشور و بعدش به تَبَع مشغله و گرفتاری‌های بعدش، ساکن این‌جا و آن‌جای ایران بزرگ شدیم، دیگر کم‌تر می‌دیدمش. آن سال که کنکور دادیم، درس‌خوان‌‌تر از همه‌مان بود و دانشگاه تهران قبول شد؛ علومِ …