دلم، برای لرز شانه هایم تنگ شده است. برای دستهایم که تا دامانت بالا می آیند. برای تو! برای طعم شیرین سحری های بعد از احیاء. برای چرت بعد از طلوع فجر … برای خیال خوب اجابت و وصل!
مدام حس می کنم که زلزله ای قرارست بیاید. رعد و برق خشک و خالی هم که بشود من فکر می کنم الان است که دنیا روی سرم خراب بشود! آرام، از خوابهای بی قرارانه ام رفته است. دلم آشوب است. می دانم که قَدَر تو را گزیر و گریزی نیست! … آقای آهوهای پریشان! …
حمد و سپاس را با ستایش تو آغاز می کنم… یقین دارم تو مهربان ترین مهربانانی اگه حرف مهر و محبت باشه… اگه حرف حال گیری باشد تو شدیدترین مجازات ها را می کنی…. صحبت بزرگی پیش بیاد تو از همه بزرگتری،زورت از همه بیشتره…. تو اجازه دادی من صدات کنم،ازت بخوام…پس بشنو…. …………………. تو٬ …
تا اطلاع ثانوی، اتمسفرِ دوزخ هولناک دنیای مادی، پراست از شمیم بهشت. از بوی خوش ربنا. از خنکای اجابت و استجابت … شیطان برون و ابلیس امّاره ی درون را به بند کشیده اند … یار با صد هزار جلوه برون آمده! و تا خدا! فاصله ای نمانده. داس ِ مَهِ نو، مژده ی فصل …
وقت وصل دلم به اقیانوس ژرف و شگَرف چشمهایت به ساعت ماه نو، از کی تا کی است؟ نان پاره زِمن بستان! کاری برای دلم نمی کنی!؟؟ می دانی که! نان باره! نخواهم شد!
تابلوهای راهنمائی و رانندگی هر یک پیام خاصّی دارند. برخی توجّه میدهند و برخی اخطار. برخی دیگر نیز یادآوری کننده و تأکید کنندهاند. تعدادی هم از راننده میخواهند که خود را نسبت به وقوع هرگونه حادثهی احتمالی مجهّز سازد. پیامهای ابرمردی که حکومت کوتاه پنجسالهاش- که همین میتواند درسهای فراوانی برای مدیران نظام اسلامی باشد …
می گفت سال ۶۷ بعد کلی دوا و درمان، دکترش تو انگلیس بهش گفته که دوسال بیشتر زنده نیستی. بعد سر انگشتی حساب می کرد که با احتساب حرف جناب طبیب، نوزده سال قبل می بایستی ریق رحمت را سر می کشید. کاری هم نداشت که چرا آنهمه تیر و ترکشی که تو تنش مانده، …
باری تعالی ِِِِِِِِِِِِِگرامی! یادم دادند که هر شب، درِ گوشت بخوانم: شتر دیدی، ندیدی! من که یوسف نیستم. که با من راز بنمایانی. از یوسف بودن، فقط در چاه افتادنش روزی من شده… همین!