ما انسانها قدر بیشتر چیزهائی رو که داریم نمیدونیم.اصلاخیلی وقتها خیلی از داشته هایمان را نمی بینیم که بخواهیم قدرش را هم بدانیم. یکی از اون چیزای بزرگ که اصلا هم بچشممون نمیاد ،همین مسلمونیمونه.حالا چرا و چه جوری ؟؟؟ توضیح میدم. هفته قبل ،تو یکی از کتابفروشیای معتبر کتابی توجهمو بخودش جلب کرد:انجیل بربانا!!! …
بسم الله الرحمن الرحــــیم انا انزلناه فی لیله القدر و ما ادراک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر و ای خوش آن لبیکی که سحرگاه امروز به ندای ارجعی الی ربک ،در امتداد زمان جاری می شود …
ابلیس بر عیسی ( علیه السلام ) آشکار شد و گفت : تو نبودی که میگفتی جز آنچه خداوند مقررت کرده است بر تو نرسد ؟ فرمود : بلی . گفت پس خویشتن را از قلّه ء این کوه فرو انداز . اگر مقدّر باشد که به سلامت مانی ، بمانی . فرمود : ای …
الهم انی افتتح الثنا بحمدک و ملائکه قدسی خداوند طبقهای نورانی فیض و بخشش الهی را بر زمینیان هبوط می کنند… همه به فیضی عظیم خوانده شده ایم .. یا علی و یا عظیــــم الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
مرد فقیر با سر و وضع ژولیده و لباس کثیف و کهنه به در حمام رفت. استاد حمامی که وضعیت چرک آلود او را دید، دستور داد تا از حمام بیرونش کنند و راه ندهند. مرد ژولیده، همان دم در نشست و شروع کرد به های های گریه کردن. مرد حمامی متاثر شد و آدم …
آورده اند- چه می دانیم؟ شاید هم افسانه باشد- که در روزگاران قدیم پادشاهی با چند تن از ملازمانش راه گم کرده و اسیر گرمای بیابان و دست درگریبان تشنگی و گرسنگی شدند تا از یمن حادثه در چادر بادیه نشینی نزول کردند. زن چادرنشین از مال دنیا تنها بزی داشت و شوهری بیابانگرد. شیر …
درختان را دوست می دارم که به احترام تو قیام کردهاند؛ و آب را که مِهر مادر توست خون تو شرف را سرخگون کرده است؛ شفق آئینهدار نجابتت و فلق معراجی که تو در آن نماز صبح شهادت گذاردی. شمشیری که بر گلوی تو آمد هر چیز و همه چیز را در کائنات به دو …
معبود من! موهبت گسستن از همه و پیوستن به خود را به من ببخش و دیدگان جان های ما را با فروغ نگاهی که به تو می افکنند، روشنی بخش تا آنگاه که دیدگان جان ها پرده های نور را بردرند و به سرچشمه عظمت بار یابند و جان هایمان به شکوه قدس تو درآویزند. …
بخوان به نام رهایی ! بخوان به نام بلوغ ! بخوان به نام صاعقه در التهاب شب.بخوان به نام ساقه امید در پهندشت یاس ! بخوان به نام خالق خورشید و عشق را به اسم اعظم معشوق ، از پس یلدای بی تنفس دیجور ، نور باران کن. بخوان نبی گرامی ! بخوان رسول عشق …
علی به روایت علی پیامبر مرا در دامان خود پرورید. در کودکی مرا چون فرزند خویش در آغوش گرمش میفشرد و در جایگاه مخصوصش جای میداد. آنچنان به پیامبر نزدیک بودم که عطر خوش او را میشنیدم. او غذا را میجوید و در دهانم میگذاشت من پیوسته به دنبال پیامبر میرفتم. هر روز نکتههای تازه …