پولیتیک‌

یادداشت‌های جنگی ۱۰

امروز که صبح آمد، روزهای جنگ تحمیلی دوم دو رقمی شد. «ده روز» برای جنگی در عصر دیجیتال و هوش مصنوعی و سلاح‌های مخوفِ نرم‌افزار پایه، زمان زیادی است و طراحانش لابد فکر نمی‌کردند کار به این‌جا بکشد و الان این اوضاع فرسایشی، برای شروع کننده‌ی جنگ یک شکست بزرگ است و برای طرفی که …

یادداشت‌های جنگی ۰۹

دیشب حوالی بامداد، آمریکا تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم در فُردو را زد. مجتمعی که زیر پایِشِ ۲۴ ساعته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است و دوربین‌ها و صدی نود و نُهِ بازرس‌های آژانس، مستقیم و غیرمستقیم خط و خبر می‌برند به سرویس‌های امنیتی غرب و اصلا آژانس درست شده که سنگ‌ها را ببندد و سگ‌ها را رها …

یادداشت‌های جنگی ۰۵

جمعه را سال‌های سال است که در تقویم ایرانی‌ها تعطیل کرده‌اند. یعنی روز تفریح و تمدد اعصاب و استراحت ایرانی‌ها جمعه است. جمعه‌ی ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ اما یک تفاوت ماهوی با جمعه‌های قبل و بعدش داشت. آن، اولین جمعه‌ی بعد از شروع جنگ تحمیلی اسرائیل بود و لابد با حساب و کتاب عبرانی، که ایران …

یادداشت‌های جنگی ۰۴

اشتباه کردند. روز تشییع سیدحسن در ورزشگاه کمیل شمعون بیروت، وقتی دسته اول جنگنده‌های عبری آمدند ترس بکارند و عربده بکشند بالای سر تابوت سید، ته دلم این بود که حالاست دور بزنند و برگردند و ورزشگاه و مردم و دو تابوت روی دست مردم را به آتش بکشند. همین را به بغل دستی‌م گفتم. …

یادداشت‌های جنگی ۰۲

شیپور جنگ نواخته شده و یاد چریک قدیمی انقلاب، چمران به خیر که می‌گفت «وقتی شپیور جنگ نواخته می‌شود، شناختن مرد از نامرد آسان می‌شود! پس ای شیپورچی بنواز…» وقتی بناست دوباره با تست گرم، میزان شرف و مردانگی ملتی سنجیده شود، وقتی جنگی ناخواسته آغاز می‌شود، وقتی معرکه نبرد حق و باطل دوباره برپاست، …

مصطفای ما

علی‌الطلوع پنج‌شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ داشتم شال و کلاه می‌کردم بروم سر کار. کتم را که پوشیدم گشتم دنبال تلفنم که راه بیفتم. یک تماس بی‌پاسخ داشتم. از یک «ف.ش». آخر اسم فرزند شهیدهای دفترچه تلفنم به اختصار می‌نویسم (ف.ش). پله‌ها را یکی دو تا پائین آمدنی به‌ش زنگ زدم و خبر را که شنیدم، …

عزیز زیبای من

روزهای نابسامان بعد از زلزله‌ی ۵.۸ ریشتری ۸ بهمن ۱۴۰۱ خوی، وقتی از زمین و آسمان، هی سیل محبت و کمک می‌بارید به شهر، یک‌روز یک بنده خدائی از انتشارات مکتب حاج قاسم زنگ زد و نشانی خواست برای فرستادن کتابی که تازه منتشرش کرده بودند و ضمنش از اوضاع خوی و مردم و لرزه …

«خوش هاتی مسافر اردیبهشت»

نوشتن مهم است و از وقایع نوشتن مهم‌تر و نوشتن از وقایعِ مهم، بخش مهمی از وظیفه‌ی کسی‌ست که اولا در معرض اتفاقات مهم است و ثانیا بلدست ببیند و بنویسد. مهدی قزلّی که بقول خودش (از قضا مهدی قزلّی است)، این شانسِ چندین و چند باره را داشته که در معرض اتفاقات مهمی در …

از شمار اسم‌ها یک تن کم؛ وز شمار عموها، هزاران بیش

از تلفن‌خانه مخابرات نزدیک چهارراه مارالان، یکی دو ساعت بعد از افطار، شبی حوالی آبان و آذر ۱۳۸۰ بود که اولین بار با او تماس گرفتم. آن سال‌ها نه  موبایل مثل الان فراوان و در دسترس بود و نه حتی خطوط ثابت تلفن را در هر خانه‌ای می‌شد یافت. ولو این‌که خانه‌اش خانه‌ی دانشجوئی باشد …

عمود شهادت

همه‌ی ما ایرانی‌ها صبح سیزده دی ۹۸ را تلخ شروع کردیم و همه‌مان با هوای ابری آن روزِ سخت خاطره داریم؛ خاطره‌ی تلخ. سردار سپه‌سالارمان در دل نیمه شب، کیلومترها دورتر از ما به شهادت رسیده بود و هر کسی که صبح بیدار شد و به هر رو که خبر را شنید، مات و مبهوت، …