کاهن معبد جینجا را که امیرکبیر به دی ماهی گذشت، پرده از چهرهاش برداشت را همین دیروز تمام کردم. برده بودمش سالن پائین سازمان و در فرصت مختصری که هر صبح تا وقت سرو صبحانه داریم، فال فال میخواندمش. امیرکبیر که نشری قدیمیست و به ادعایِ قریب به حقیقت، بزرگترین ناشر فارسی زبان، مدتیست که …
وقتی پارسال قرار شد دوباره حج بروم، فکری شدم که یادداشتهایم را منظمتر و به قاعدهتر بنویسم و باید برای این نظم خودخواسته، اهرم فشاری تعریف میکردم که مدام بالای سرم باشد تا در ساعت خاصی از روز، تعداد خاصی از کلمات را کنار هم چیده و آماده و حاضر، بفرستم برای جائی برای انتشار …
فروردین پارسال، مدیر یکی از دفترهای زیارتی زنگ زد که یک کاروان دارم برای اعیاد شعبانیه. حالش را داری ببریشان؟ نیکی بود و جای پرسیدنش نبود! فقط این را پرسیدم که جای خالی داری تو گروه یا تا بلغت الحلقومِ کاروان را پر کردهای؟ که از شانس، سه تا جای خالی داشت و قضا را …
سفرنامه نویسیِ امروزِ روز با سفرنامه نویسیِ ده بیست سال قبل تومنی صنار توفیر کرده است. قبلتر، امکانِ اینهمه نوشتن فراهم نبود که الان هست. هرطور که حساب کنی، تایپ کردن راحتتر و سریعتر از با قلم نوشتن است و با قلم نوشتن دفتر و دستک میخواهد و جائی برای نشستن و نور کافی برای …
یک ماه نشده که از حج برگشتهام. و در تمام روزهای این یک ماه، روزی نبوده که دلم تنگ روزهای کمی که دیدار کعبه قسمتم بود نشده باشد. در این بیست و چند روزی که برگشتهام، سفرهای کاری و غیرکاری و رتق و فتق اموری که یک ماهِ نبودنِ بخاطر حج، عقبشان انداخته بود باعث …
علم فیزیک میگوید«اگر شیئی از محلی شروع به حرکت کند و بعد از طی مسافت و زمانی، به محل اولیهی خود برگردد، مجموع کار انجام شده برابر (صفر) خواهد بود!». این را علم فیزیک و محاسباتش میگویند که همهی حساب و کتابهایش دور دایرهی ماده است و داخل قواعدِ دنیا. به فیزیک اگر بود، وقتی …
مشکی محرم را از وقتی امام شهید را شناختهام داشتهام. یادش بخیر آن سالها که نوجوان بودیم و جلسات زیارت عاشورایِ عاشورا تا اربعینِ حاج ولی آقای نوروزی تازه راه افتاده بود و شیرینی اسمِ حسین تازه داشت میخزید توی رگهایمان و راه کربلا و زیارت امام مسدود بود و دیدن حرم یک آرزوی دست …
مدینهی دوم اگر باشی در سفر تمتع، نهایتِ نهایتش ۴ یا ۵ روز از سفر یک ماهه و چند روزهات را در مدینهای و این برای متصل شدن سیمهای سرگشته و بی و سر و تهِ دلت به کهربای پرفشاری حبیب خدا و فرزندانش اصلا کافی نیست. امسال ۴ شب و پنج روز میهمان مدینهایم …
خداحافظی از کسی و جائی که دوستش داری، سختترین و ناممکنترین کار عالم است. و امروز روز خداحافظی بود. روز وداع. و من هیچوقت از این کلمه خوشم نیامده است که بوی تلخی و جدائی و دوری میدهد و چنگ میاندازد توی دلِ پر از تشویشِ آدم. هی از صبح میخواستم بروم حرم و هی …
روزهای آخر مکه است و باید کمکم جمع کنیم که برویم و مگر میشود و مگر دل میشود کَند و مگر باورت میشود همجواری با چشم سیاه زمین و زمزم دارد به این زودی تمام میشود و یارِ نادیده سیر را باز باید بگذاری و در بیچارگی تمام بروی و باید این چند روزِ باقی …
