سفرنامه نویسیِ امروزِ روز با سفرنامه نویسیِ ده بیست سال قبل تومنی صنار توفیر کرده است. قبلتر، امکانِ اینهمه نوشتن فراهم نبود که الان هست. هرطور که حساب کنی، تایپ کردن راحتتر و سریعتر از با قلم نوشتن است و با قلم نوشتن دفتر و دستک میخواهد و جائی برای نشستن و نور کافی برای …
(این یادداشت با چند روز تاخیر نوشته شده است.) اولین بار اسمش را در اثنای حج ۹۶ شنیدم. آنسال هم مثل الان و البته مثل هر سفر دیگری که حج آمدهام، یادداشتهای حج را مینوشتم و در مجازستان میپراکندم و دوستی از دوستان قدیمیِ نشر روایت فتح که یادداشتها را میخواند بهم گفت که کسی …
ما اهالی خوی – و شاید باقی شهرهای آذری زبان- جمع و جور و امن و غیرقابل نفوذ و محصور بودنِ خانه را به قوطی کبریت مثال میزنیم. مثلا اگر بخواهیم بگوئیم دیوارهای خانهمان آنقدر بلند است که دزد نمیتواند قلاب بگیرد و بپرد داخلش یا بگوئیم چفت و بست درب و پنجرههای خانهمان محکمند …
نمیدانم یادداشت امروزم بیشتر به هیئت و رفاقت هیئتی مربوط است یا برکات حج خانه خدا. قبلتر، در شرح ماجراهای شیرین حج ۹۶ گفته بودم که زائری داشتیم به اسم فاطمه خانم. اولین زائری که اسم نوشت و سر لیست کاروان ۸۵ نفرهمان بود. پیرزنی که تک و تنها ثبت نام کرده بود بیاید حج …
اصلش این است که خیلی جاهای دیدنیِ دمِ دستِ آدم که فاصلهی کیلومتریش کمتر از ۳۰۰ ۴۰۰ کیلومتر است و میشود با دو سه ساعت راندن به آنجا رسید و دید و به دو سه ساعت برگشت را آدم نمیرود و نمیبیند و بارها از کنارش گذری رد میشود و شاید تا آخر عمر هم …
نفر اول لیست زائران و نفر اولی که مدارکش را کامل کرده بود برای ثبت نام، فاطمه خانمی بود پیرسال که همراه نداشت و مشتاقترینِ زائران بود و اولینِ آنها برای هر دعوتی که از کاروان صورت میگرفت. پای ثابت و سرحالِ جلسات و بیتابترین برای رسیدن وقت پرواز و رفتن و رسیدن به مکه. …
اتوبوس آمده بود دنبالمان. چند سالیست -یعنی دقیقا از وقتی که ترمینالِ متمرکز شهر ساخته و به بهره رسیده است- رسم بر این شده که حاجیها را از توقفگاهی که مخصوص بدرقه و استقبال سفرهای زیارتیست سوار کنیم و برگشتنی، برگردیم همانجا و مردم نکوبند کلی راه بیایند تا فرودگاه و تا کجا برای استقبال …
و امشب شب آخری بود که در این سفر میهمان اقلیمِ قبلهایم. و یار نادیده سیر چه زود گذشت؟ ساعتی از شب گذشته مهیا شدم بروم مقام. (و این لغتی است که عوامالناس آذری زبان برای حرم و اماکن مقدسه استعمال میکنند.) دلم برای دیدنِ دوبارهی کعبه پر میکشید. اتوبوسها دیگر نه به ترتیب و …
از دیروز که با تأئیدات خداوند متعال و در ظل عنایات حضرت صاحب علیهالسلام، موعد پرواز برگشت و زمان فرود طیاره در باند فرودگاه ارومیه معلوم شده، تکاپوی نوئی در جمع پدید آمده. انگار که قبل از این معلومیت، داستان رفتن و دل کندن، افسانه بود و دور بود و دور از خیال. اما از …
اسمش رویش است؛ مأمور اجرائی. و اسم محترمانهایست. قبلتر بهش میگفتند خدمه. امروزِ روز که کارها شیکتر و اتوکشیدهتر از سابق است، اسم خدمه هم تلطیف شده به مأمور اجرائی؛ عنوانی که ذیل آن آمدهام حج. خدمتگزاری و پذیرائی از میهمانانِ مستقیمِ خدا و چه از این بالاتر و بهتر؟! قبل سفر بودند دوستانی که …