از معراج برگشتگان

با آن جثه‌ی کوچک ریقوتر از آن بود که از پس موج‌های وحشی و سنگین و سهم‌گین اروند برآید. تمرینِ غواضی در سد دز و استخرهای نیمه عمیق دزفول کجا و مهار موج‌های بی‌امان اروند کجا؟ می‌گفت وقتی شب عملیات، پایم به ریشه‌ی در هم تنیده‌ی نی‌زاهای حاشیه‌ی رود گیر کرد و دست و پا …

خیال او، ز عمر جاودان بـِــه

اگر ذرات و کائنات و روح و جسم همه اسباب مشیت الاهی‌اند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در کارند که من، که ما، عمر به غفلت هدر نکنیم و متذکر پدیده‌ها باشیم و به فکر باشیم و دنبال ربط اشیاء و اسباب و پیش‌آمدها و اتفاقات باشیم؛ نمی‌شود و …

از خدا حیا نمی‌کنیم؟

آن‌قدر که روی لابی‌ها و لابی‌گرهای ریز و درشت و کاربلد و کار نابلد حساب می‌کنیم و کرده‌ایم، روی تأثیر اراده‌ی خدا و قدرتِ بلامنازع و بلاشریکی که دارد حساب نمی‌کنیم و نکرده‌ایم و شرک از این بالاتر که در عالَم، مؤثری غیر خدا را مؤثر بدانیم و روی تأثیرش و برای تأثیرش لابی کنیم؟ …

دارم شیعه می‌شوم!

ریگی می‌گفت: دو سه ماه قبل از دستگیری‌ علاقه‌مند به کتاب‌های شهید مطهری شدم… این اواخر یکی از کتاب‌های شهید مطهری را خواندم که این کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بود. ناگهان در اواسط کتاب احساس کردم که دارم شیعه می‌شوم و کتاب را زدم به دیوار و گفتم: «مطهری، دیگر داری من را …

از شهید آموز اخلاص عمل

اخلاصِ عمل و نیت ناب یعنی در روزگارِ بسته بودن راهِ کربلا دلِ به عشق تپیده‌ات بسوزد و سوزش بشود بندِ آخر وصیتی که برای مانده‌گان و جامانده‌گان نوشته‌ای و آن، جمله‌ای شود نوشته شده روی تابلوی معرفیِ مختصرت در مزار شهداء و کسی سی سال بعد از تو و بعد از عمری حسرتِ زیارتِ …

اسفندگان

اسفند نهایتِ انتظارِ درختانِ لُخت و عور است از ستمِ برگ‌ریزان و یخ‌بندان و سرما و سوز با هزار هزار شاخه‌ی دست به آسمان آویخته و در انتظار و مهیای بهار و جوانه و نو شدن و رُستن و زندگی از نو آغازیدن… اسفند یعنی زمستان رفتنی شده و بهار با چند هزار جلوه آمدنی… …

غور در گذشته

مرور بایگانیِ نوشته‌ها سیر تصاعدی و تنازلی احوال آدم را در روزگاران گذشته می‌آورد روی نمودار. می‌فهمی که فرقِ حالِ دلت در بهمنِ دو سال قبل با اردی‌بهشت ام‌سال یا آذرِ شش سالِ گذشته در چه بوده و در کجا بودی و در کجائی و رو به کجائی! لذتِ غوطه زدن در نوشته‌هائی که هر …