….سالها بودماه ««مهر»» با درس دنیا حلول می کردو کتاب قطور دلداگی ،کنار ذوالفقار علی،کنار قران خاک گرفته پدر بزرگ،فقط تارنمائی بود از قصه های روزهای دور … کم کم داشت باورمان می شد که کمیل و ابوذر و مقداد و حر و آن غلام سیه چرده حسین -علیه السلام- و میثم خرما فروش و …
می گفت صدایت کلفت تر شده حتی وقتی می خندی نمی توانم صادیت را با خاطره های قبلی ام تطبیق دهم می گفت پشت تلفن هم حتی صدایت را نمی شناسم. اینها را می گفت و می گفت اینها نشان بلوغ است. می دانست من بیست و پنج سنبله ام … و ده سال است …
ساقیا برخیز و در ده جام را خاک بر سرکن غم ایام را ساغر می برکفم نه تا زسر برکشم این دلق ازرق فام را و رمضان … سفینه ی بهشتی خدای رحیم در جهنم هولناک و سوزان دنیای مادی فرود آمد… الهم ارزقنی حج بیتک الحرام،فی عامی هذا و فی کل عام. خدا روزیمان …
گفت:تو دنبال منی یا من دنبال توام؟ گفت چه فرق می کند … فعلا بدو … حالا تو هم فعلا بدو.بدو که الان یا تو می رسی به او یا او می رسد به تو!
ایمان دارم به روزی که می آید و می آئی و فرمود: بگو که««حق»»آمدنی است …
سلام من به مدینه به ناله های بقیعش اینجا مدینه است شهر غربت آلود مهربانترین مرد آسمانی خدا روز آخر میهمانی اول گفت: گر شبی در منزل جانانه مهمانت کنند گول نعمت را مخور،مشغول صاحبخانه شو همین
دلم از هیچ میلرزد، دل یار است پندارى به مویى بسته صبرم، نغمهى تار است پندارى امروز جمعه است .دوازدهم مرداد ماه سال یکهزارو سیصد و هشتاد و شش خورشیدی. کمتر از ده روز دیگر ، انگار قرارست میهمان شهر رسول و اقلیم وحی و قبله باشم. شراب ، با من افسرده جان چه خواهد …
الان دقیقا کجائی؟ الان ساعت بوقت بهشت چندست؟ یعنی من وقتی سلام می کنم ، فرشته ، تا کجا سلام مرا بالا می اورد که برساند بدستت ؟ یعنی من باید رو به کدام طبقه آسمان کنم تا ببینمت ؟ می دانی که … روزها برایم سخت است که بی تو می آیند و می …
و امشب را شب رغبت ها نامیده اند … شب آرزوها … قبل تر هم می دنستم که آرزو بر جوانان عیب نیست .. و فرمود: او میگوید آری و آنچه میخواهی به تو میدهد. او میگوید نه و چیز بهتری به تو میدهد. او میگوید صبر کن و بهترین را به تو میدهد.
سبحان من لبس العزه و هو اهل. کریمــــا ؛رجب را که رودخانه ی جوشانیست در فردوس که آبش سپیدتر از شیر و طعمش محلا تر از عسل ، نوش کام تشنگانی نما که هاتفت را لبیک گویند؛ آنگاه که ندا در دهد: فاین الرجبیون… پی نوشت ؛ …. رفته ای تو یک محله ی غریب،پی …