رسم گداپروری

رفیق صاحب خبری می‌گفت: پیش اربابِ کرم، با کاسه‌ی پُر رفتن شرط عقل و رسم آداب دانی نیست! می‌گفت: کریم برنمی‌تابد میهمانش به غیر عطای او متنعم شود و خوش ندارد اهل سفره‌اش دست خالی از خوان نعمت او برخیزند. می‌گفت: سوی دل‌دار که می‌روی، دل ببُر و دل ببَر و دل بخواه. می‌گفت: کاسه‌ات …

الیس الصبح بقریب؟

جادوی گیسوی تو سلسله‌ی موی تو قصه‌ی ابروی تو هزار و یک شب است که به درازا کشیده و حکایت هجران تو، شهره‌ی شهر شده ماهِ من! از رخ نقاب بر افکن و ماه سیمین عذار از پس سلسله‌ی طره‌ی گیسو عیان کن بگذار در این چند شب باقی هلال ماه رویت بَدر بتابد و …

کرک و پشم!

… روزی ایشان [امام خمینی] با زبان بسیار ساده‌ای فرمودند: «برادران مسلمان و عزیز! شما یک کت و شلوار فاستونی پیدا کرده‌اید و می‌پوشید و با یک کت و شلوار، حالتان تغییر می‌کند و غروری پیدا می‌کنید، فکر نکرده‌اید که این فاستونی پشمی از کجا تهیه شده؟ آیا مواد این پشم، همان پشم نیست که …

با حوصله‌ی تنگ و دل سنگ چه سازم؟

اوضاع بی‌سامان جهان بی‌قاعده‌تر از هر زمان منتظر دست مهربان و گره گشائیست که بیاید و گره از کار دنیا بگشاید گرهی چنان سفت که به دندان نمی‌آید و چنان کور که جز به معجزه گشوده نمی‌شود! در آن روزِ نوروز مرد موعود ما در وقتی درست در ثانیه‌ی پایان جهان رخ خواهد نمود و …

خاطره برای آتیه

این روزها کارمان شده این که کار کنیم و بسازیم و ببافیم و سر هم کنیم و شب و روز را یکی کنیم و جد و جهد کنیم که کار ماندگار کنیم که فردا روز به خاطره‌اش به یاد روزهائی که با جد و جهد و تلاش شب کردیمشان دل خوش کنیم… این همه فقط …

طی این مرحله با هم‌رهی خضر، چه نیک!

با شوق با چشم‌هائی که در عمق‌شان درخشش شوق دیدار ته نشین شده بود آمده بود که با ذوق بگوید: علی، بعد هرگز آمده به خوابش. می‌گفت: از شوق دیداری که تازه کرده از نیمه‌شبِ دی‌شب تا الان که آمده بود برای بدرقه خواب به چشمش نیامده می‌گفت: دلش گواه است که این راه را …

مرگ؛ از آن‌چه می‌پنداریم به ما نزدیک‌تر است!

حالا تو هی بگو اگر مانده‌بود خانه و استراحت می‌کرد و اگر حجامت کرده‌بود و اگر استرس نداشت و اگر فلان و اگر بهمان… عمرش به دنیا بود! یا آن یکی بگوید حیف نبود جوان به این رعنائی؟ و یا لبِ حسرت بگزند از بی‌وفائی دنیا و زانوی غم بغل بگیرند و سرِ تأسف بتکانند …