هو الباقی!

«للحق» وقتی اولین عکس بزرگ شده و قاب کرده ام را گذاشتم بالای طاقچه، اولین جائیکه برای همچه عکسی برایم متصور شد، سینه فراخ حجله بود. چه، روزگاری با شبیه همین دک و پز، مرتضای آوینی هم ایستاده بود جلوی لنز دوربین و فیگور گرفته بود برای عکسی که چند روز و ماه بعد درست …

یا روح الله

نوح و ناخدای کشتی هدایت آخرالزمان! خلیل آتشین سخن و پولادین تبر بتکده ی رسوم جاهلیت های اولی! معجز عیسوی حیات بخش قوم به کج رفته زمانه ی آخرین! امروز نوزدهمین سنبله ایست که می آید و تو را با خود ندارد! اماما … می دانم که می دانی که بعد از تو، دل و …

مبادا

مطابق معمول اوقات بی کاری اش، آمده بود سر وقت من که به سنت مالوفش، باز، آویزان ام شود… حرف درست درمون هم نداشت تا وقت تلف ! کند. باری بهر جهت بود که پرسید: آره داشتی می گفتی … کی ها دلت برا – بابا – تنگ میشه؟ نوک زبانم بود که بگویم، دل …

دختر رود تجلی

ای تکلم کرده با روح‌الامین دختر تجریدی زیتون و تین ای شبستان حرا آینه‌ات شیر سرخ کربلا از سینه‌ات دختر رود تجلی در مسیل دختر آواز بال جبرئیل ای کبود ارغوان‌ها دیه‌ات آب‌های آسمان مهریه‌ات ای ملائک بر سلامت صف زده عرش بر دامان تو رفرف زده ای ز نامت گل چمن آرا شده هاجر …

آب طلب نکرده!

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند تا کاج جشن‏های زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار» تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند یک نقطه بیش …

فاطمـــــــیون

بانوی من، ای صاحب سر مستودع، و جلالٌ لیس فوقها جلال. … امشب را به حکایتی به شب یتیم شدن علی شبیه کرده اند. که تو ام ابیها بودی و علی هم همانند پدرت، پدر امت بود … بانو، قرار غربت تو و علی، بعد از این تل خاکهای راز آلود بقیع خواهد بود و …

القصه

سهم تو از مشغولیات ذهنم آنقدر هست که بانگ جرسی از سو سویش بیاید… باید روزی سوار قایق اراده و ارادتم شوم و به دریای تو بپیوندم … اینجائی که ما هستیم؛ رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس گوئی ولی شناسان رفتند از این ولایت این روزها فاقله که می رود، دلم بپای …

به استقبال نمایشگاه بیست و یکم

اگر برای رئیس جمهور و وزرایش کتاب ارزشمند شد؛ برای مسئولین زیر مجموعه‌ی آنها هم ارزشمند می‌شود و برای مردم هم همینطور. آقای رئیس جمهور در عرض این دو سال و نیم درباره‌ی گران شدن پیاز، گوجه و حتی مسائل سطحی‌تر از آن به صورت مستقیم با مردم صحبت کردند. اما هیچ‌گاه درباره‌ی “بحران” فرهنگ …

بیست و پنجمین سال مبادا

قیصر می گفت: بی تو نه، هست هایمان آنگونه که بایدند و نه، باید هایمان آنگونه که هستند … می گفت: هر روز بی تو، روز مبادا است. . . . می گویم: امروز صبح که از خواب بیدار شدم، بیست و پنجمین سال مبادایم شروع شد. سال مبادا … قیصر، یکی دو سه روز …