حسینیه

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز!

یکی از لذت ها و نیازهای روحی ام حضور و اقامه فرائض یومیه در مساجد قدیمی است. انگار کن مساجد جدیدالاحداث با مصالح روزآمد و شیک! سنخیتی با روح آکنده از سنت و اسطوره گرای من نداشته باشد. در نظر ذائقه ی من، انسان ها هر قدر سنت گراتر همان قدر خواستنی تر و جذاب …

دیده را فائده آن است که دل بَر بیند!

چشم چپش را عمل کرده است. قبل عمل پر از اضطراب و تشویش بود. حتی می ترسید سالم از عمل بیرون نیاید و آن نیمچه نوری هم که برایش باقی مانده کور شود و عمل ظریف پیوند قرنیه ی چشم چپ، منجر به کوری کامل و دائمی اش شود. چشم، و عمل پیوند و حواشی …

مستمع آزاد

اسمش رضاست. کربلائی حاج رضا! از هیئتی های قدیم خوی و پای ثابت هیئات سنتی شهر و بقول ما تُرک ها؛ حسین چی است. شب، در اثنای تشکیل صفوف جماعت، محمدباقر را به کناری می کشد و با لحنی که تَه ش غروری شیرین نهفته است می گویدش که شب جمعه عازم است و این …

کل یوم عاشوراء

ظهر بود. گرم بود. سقا نبود. جوان شبیه ترین به رسول … نبود. ظهیر نبود. حبیب نبود. عبدالله رضیع نبود. او تنها بود. او تنها مانده بود… تنها ترین تنها. و دشت بود و یک دنیا نامرد و خنجری که تشنه ی خون گلو بود و سنگی که بر سینه ی بی کینه فرود می …

برای عباس ، شیر بچه ی شیر خدا…

باید برای فرش تو شهپر بیاورند باید برای عرض ادب سر بیاورند باید برای وصف تو از بین واژه ها هنگام رزم ، واژه حیدر بیاورند خاک زمین ، تحمل جولان تو نداشت باید هزار عرصه ی محشر بیاورند باید فقط برای تفریح تیغ تو هر قدر می شود صف لشکر بیاورند شب را اشاره …