اما تو که بر دامنهی آتشفشان منزل گرفتهای؛ باید بدانی که چگونه میتوان زیر فوران آتش زیست!؟ ما را خداوند برای زیستنی چنین به زمین آورده است، چرا که مرغ عشق ققنوس است که در آتش میزید نه آنکه رنگین کمان بپوشد و در بوستانهای عافیت، شکّر میخورد و شکّرشکنی میکند. مگر سوخته دلی و …
قاهر ۳۱۳ بر فراز آسمان و جماران در اقیانوسهای آزاد کلکسیون پهپادهای سید علی هم کمکم دارد تکمیل میشود سجیل و شهاب و زلزال در پوست خود نمیگنجند پسر عموهای پیشگام و داروین تمام گزینههایشان روی میز است اما بوی نم از زیر میز برخاسته فجر ۵ و ایوب فوق تخصص شدهاند در محو غدههای …
هربار که تلهویزیون تصویر حضور آقا در مزار شهدای هفتم تیر و من بعد آن قدم زدنش را در جوار شهدای بهشت زهرا نشان میدهد، هر بار که گذر آقا میافتد سمت مزار چمران، هر بار که آقا عبا به دور خود پیچیده و عصا به دست از کنار قبر همرزم شهیدش + میگذرد، هر …
سرش را از ته تراشیده بود. از زیر عمامهی به دقت بسته شدهاش ولی تک و توک موهای جو گندمیاش معلوم میکرد صاحب این موها، نزدیک چهل را دارد و موهایش هنوز هم مجعد و فرفریاند. گفتم؛ شیخنا! خیر است… حلق کردهای به سلامتی! عازم حجی؟ گفت: خیر که هست. حج ولی مال روزهای مشخصی …
باریکهی سیصد و شصت کیلومتر مربعی غزه را که میشود نصف تهران خودمان و یا خودمانیترش قد دریاچهی نیمه جان ارومیه در نظرش گرفت، امروز در هزار و سیصد و هفتاد و چهارمین محرم بعد از قیام حسین بدل به کارزاری شده که سگهای هار صهیونیست در هیئت شمر و خولی و حرمله، جان از …
هنوز بعد سی و سه سال از دمیدهشدن نفخهی صور رستاخیز فتح و آغاز بعثت دیگر بارهی انسان و شروع جنگی نابرابر و ناخواسته غربت غیورانی که غیرت از اشعه نگاهشان میبارید و سر و جان در آستان جانان بردند و پایمردیشان به افسانهها پردهی حقیقت پوشاند و به ما، جامهی عزت و سر فرازی …
دیلیم دَه خوش پیام اولا/شعار خاص و عام اولا/دئه حجتون تمام اولا شهید لره سلام اولا بدن یاتوب مزاریده/روان حضور یاریده/حریم کردگاریده شهید لره سلام اولا او عارفان با وضو/حسینیان سرخ رو/بیزه وئروبله آبرو شهید لره سلام اولا تؤکولدی جبههلرده قان/شریعت اولدی جاودان/بویوردی صاحب الزمان شهید لره سلام اولا جهاد و همت ائتدیله/خوش استقامت ائتدیله/حسینه …
این کارهایی که از روی ایمان انجام می شود، مثل خشتهای اولیه محکمی است که بنا را نگه میدارد. ممکن است این سنگهای زیرین دیده هم نشود، ولی اثر استحکامش هست. ذره ذره کارها و مقاومتهای شما در آن لحظات سخت مثل قطره خونی در کالبد جمهوری اسلامی بوده و آن را زنده نگه داشته …
بسم رب الشهداء و الصدیقین. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا + گفتهاند از تو بگویم. از تو! از تو که به وسعت دریائی و من باید با از توگفتن، بحری را در کوزه کنم و این ناشدنیترین کار عالم و شیرینترین رویای من است… بگذار اول از یادت بگویم. یادت هست آن روزی که جنگ …
یقین دارم؛ ثواب و برکت بوسه بر دست و بازوی شیرمردی سبزپوش در قوارهی |علی آقای فضلی| کم از دیدار و مصاحبت با شهیدان ندارد. و دیروز، وقتی دست مردانهاش دستانم را به گرمی فشرد، شوری در جانم افکند که حس شیرین شهود شهادت تا عمق جانم دوید… خدا نگهت دارد برای ما سردار!
