نوشتن مهم است و از وقایع نوشتن مهمتر و نوشتن از وقایعِ مهم، بخش مهمی از وظیفهی کسیست که اولا در معرض اتفاقات مهم است و ثانیا بلدست ببیند و بنویسد. مهدی قزلّی که بقول خودش (از قضا مهدی قزلّی است)، این شانسِ چندین و چند باره را داشته که در معرض اتفاقات مهمی در …
سلیمزاده سومین همکار سازمان بود که تستش مثبت شد و رفت توی لاک قرنطینه. قبلش یکی از نگهبانها و شیخِ ناظر شرعیمان و هر دو از طریق عیالشان آلوده شده بودند و سلیم را ندانستیم که کِی و کجا کرونا گرفت؟ جمعه هفته قبل بود که ساعت ده رسیدم سازمان و بعد از خوش و …
قبل از پرداختن به موضوع این یادداشت، لازمست نکتهای را متذکر شوم و آن اینکه؛ بنده هرچه آموختهام و هر سواد و مهارت و دقت و عزمی که دارم را از معلمهایم آموختهام و آموختهام که بوسیدن که دست معلم، بزرگترین فخریست که ممکن است نصیب کسی شود و پیرو مرام مکتبی هستم که امام …
و اما انتخابات اخیر که اگر بلائی دامنِ سیاستِ مُلک را نگیرد و رئیس فعلیِ جمهور جر نزند مثل دوباری که خودش گفت «جر زده پیش رهبر» و گفته «من دیگر بازی نیستم!»، آخرین انتخابات قرن اخیر بود و کاش کسی این صد و خوردهای سال انتخابات در ایران را که از فردای امضای فرمان …
خبر حاجی را صبح جمعه شنیدم. مثل همه. مثل همهی نمازخوانها و نماز نخوانها که صبحها قبل یا بعدِ طلوع، چشم که از هم باز میکنند، در کش و قوس و خماری بین انتقال از نشئهی خواب به حال بیداری، اول کاری که میکنند – میکنیم- یافتن گوشی و باز کردن مجرای اینترنت و چک …
جنگ و انقلاب، مفاهیم نوئی را در ادبیات روزمره و مناسبات اجتماعی ایران وارد و ایجاد کردند. ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود، همبستگی، بسیج عمومی احساسات و عواطف و انرژیهای اجتماعی، شهادت، جانبازی و… واژگانی بودند که یا قبل انقلاب و جنگ وجود خارجی نداشتند و یا محلی برای استفاده و استعمال در گفتار …
خیلی اعمال و مستحبات و موکدات داشتیم در رساله و مفاتیح و کتابهای دینی که ۵۰ سال قبل کسی از عوامِ مردم اسمش را هم نشنیده بود، چه برسد به عمل کردنش. مثل مثلا اعتکاف. مثل جهاد. مثل صدقه دادن و مثل خیلی چیزهای دیگر از این دست و مثل نماز اعیاد فطر و قربان …
راجع به حسن تهرانیِ مقدم زیاده شنیدهایم و شنیدهام. و هر چه بوده، روایتهای از آب و فیلترهای امنیتی گذشتهای بوده که هر سال سر سالگرد پدر موشکهای ایرانی از بخشهای خبری پخش میشده و خلاص. سبک زندگی آدمِ بزرگی مثل حسن تهرانی اینطور نبوده که اهل دوربین و رسانه و تیتر شدن باشد و …
دوستم یکی دو ماهیست رئیس دانشگاه یکی از شهرهای همجوار شده است. آدم اهل نظر و مراقبهای است و دغدغههای مشترکِ فرهنگی و اجتماعی و حتا سیاسی داریم و به رغم اینکه ترافیکِ خودساختهای که هر کداممان برای خود ساختهایم و دیر به دیر هم را میبینیم، دورادور از حال و قالِ هم باخبریم و …
تدریج! یکی از بلاهای ما تدریج است، یعنی بهتدریج دچار یک حالتی میشویم [اما] نمیفهمیم، پیری خودمان را نمیفهمیم؛ تدریجی است. کسی را که شما بیست سال است، بیستوپنج سال است ندیدهاید، حالا میبینید، پیری او را میفهمید، اما پیری خودتان را که تدریجی است و پیری آن دوست همراهتان را که دائم با هم …