وِرد ورود…

مدینه با همه‌ی غربت‌های که بغض شده در گلو و هیچ جور خالی نمی‌شود با همه‌ی مظلومیت‌هایش با همه‌ی رحمتی که از گنبد سبز ساطع می‌کند با همه‌ی مادرانگی زهرایش و با همه‌ی آسمانی که بر فراز بقیع برافراشته تمام شد. ام‌شب میهمان میقاتیم. و منتظر اذن دخول… و خواندن ورد ورود… لبیک…

عیسی

عیسی یکی از وهابی‌های ریش بلندی بود که مأمورند صبح تا شب حوالی قبر مطهر نبی مکرم اسلام بپلکند و ملت را ارشاد و امر به معروف کنند. از آن‌ها که سنسورهاشان به لمس در و دیوار مسجد حساسند و اگر کسی ناپرهیزی کند و دست به سینه برد و سلامی نثار نبی مرسل کند، …

محمد

محمد از اهالی استان گوبان نیجریه در آفریقا بود. جوان سی و چند ساله‌ی سیه‌چرده‌ای که با دست‌های به هم گره نکرده نماز خواند و تقید داشت سر روی قسمت غیر مفروش مسجد بگذارد. از بغل دستی‌اش که جوانکی بود پاکستانی از ایالت کراچی و اتفاقا شیعه، خواست راه‌نمائی‌اش کند مناسک حج شیعی را کجا …

دیدار دوست دیدن

مسجد شیعیان مدینه در منتهی الیه جنوب شرقی حرم حضرت رسول در یکی از فرعی‌های تنگ و محله‌های کم‌تر توسعه یافته‌ی مدینه قرار دارد. زائران عمره و تمتع به فراخور حال و شوق، وقتی برای دیدار با شیعیان غریب مدینه می‌گذراند و در مسجدی که بنای خیر آن توسط مرحوم شیخ العَمری گذاشته شده و …

لیشهدوا منافع لهم!

از هند از ساحل عاج از فیلیپین و حتی از چین و ماچین و روسیه و آمریکا و بنگلادش همه یک‌جا، زیر یک سقف رو به یک قبله و پشت یک امام می‌ایستند و نمازشان را با درود بر محمدِ مرسل که درود خدا بر او باد سلام می‌دهند. تنوع رنگ و قوم و شعوب …

نقص

بعضى از همین‌هائى که در استقبالِ امروز بودند، خانم‌هائى بودند که در عرف معمولى به آنها می‌گویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می‌ریزد! حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل ، متعلق به این جبهه است؛ جان ، دلباخته‌ى به این اهداف و آرمان‌هاست. او یک نقصى دارد. …

عباس

عباس از سفر اولی‌های کاروان است. معلم روستائیِ ساده‌دلی که نرفته دنبال ارتقای مدرک که مبادا از وقت مطالعه‌اش برای تدریش کم نگذارد و مشمول ضمه‌ی بچه‌های روستایشان نشود. بخاطر شارژ اینترنتی‌ای که برای تلفن همراهش گرفتیم وعده داد شب جمعه‌ای روح پدرهامان را میهمان قرائت سوره جمعه کند و آن‌قدر نشست که کل زندگی‌اش …

ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی

مقابل گنبد سبز که می‌ایستی انگار دنیا و هر چه در آن است مسخّر توست! بس که عظمت و جلال و جود در قاب چشم‌های پر طلب و بارنی‌ات پُر شده مقابل گنبد سبز نبوی که می‌ایستی انگار همه‌ی دل‌خوشی‌های عالم در دلت جا کرده است بس که شور و سرور و غرور در نظرت …

الیه سبیلا

للحق. به عون حی کریم و دعای ویژه‌ی حضرت حجت عازم سفر حج هستم و محتاج عنایت خدای منان و دعای خیر دوستان دوستان اگر حقی بر ضمه‌ی حقیر دارند به کرم و فضل و منت، حلالش کنند که سبک‌بالی و سبک‌باری متاع لازم این رفتن است… و لله علی الناس حج البیت من استطاع …

نگه دار دلی را که ربودی…

ای کریمی که از خزانه‌ی غیب کسِ کمی چون مرا به فضل بی‌منتهایت غنی کردی و امر به آمدن و سپیدجامه شدن و تلبیه و طوف و تقصیر و حلق و وقوف نمودی! حالا من و دست‌های خالی‌ام من و چشم‌های پر از شوق و امیدم من و پاهای پرآبله‌ام من و دل ناماندگارم من …