با هم. با من.

با هم‌آن حس و هم‌آن گرما و هم‌آن تجلی که آن‌روز نمودی و نمایاندی و نشانم دادی با هم‌آن قوت قلب که از حس بودنت، از حس نزدیک بودنت در دلم روئید و شد سنگینی اتمسفری که تو را تا پای آن ثانیه‌های حساس کشاند؛ تا همیشه و تا ابد با من بمان… من به …

با ما صنما، دل یک‌دله کن

وقتی بناست شمعی سر راهت بیفروزیم و راهت را چشم انتظار باشیم دو شمع، پرنورتر از یک شمع و دو جفت چشم منتظر، مشتاق‌تر از یک جفت چشمِ مشتاقِ دیدنِ دیدارِ توست یا مهدی! وقتی بناست دلی به دیدارت روشن شود و قلبی از محبتت لب‌ریز خوش مدار که این دو دلِ یک‌دله شده پر …

طَلَعَ البَدرُ علینا… وَجَب الشُکرُ علینا

در تقویم اتفاقاتِ شیرینِ بزرگِ فراموش ناشدنی ام‌روز یکی از بزرگ‌ترین و به‌ترین اتفاقات عالم به نام نامی عشق، حادث شد… . برغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره‌ی تو، حجتِ موجهِ ماست!

اکسیری که اُکسید شد!

در فقره‌ی آغاز تعلیق داوطلبانه‌ی غنی‌سازیِ بیست درصدی و اجرای توافق‌نامه ژنو، یاد آن جمله‎ی امیرالمومنین علیه‌آلاف‌التحیه‌و‌السلام افتاد که فرمود: “هان! من شما را شب و روز و در آشکار و نهان به نبرد با این قوم فرا خواندم و به شما گفتم: پـیش از آن‌که آنان به شما یورش آورند، شما بر آنان بتازید، …

حضور مجازی!

گاهی برای این‌که بگوئی هنوز سر می‌زنی هنوز می‌ائی و هنوز مخاطب نوشته‌هائی باید ردی خبری اثری و یا حتا سکوتی به جا بگذاری… . این قانونِ دنیائیست که حولِ خطوطی نامرئی شکل گرفته که اسمش را گذاشته‌ایم دنیای مجازی!

تقابل؛ روایت دیگری از روزمرگی‌های یک مدیر روزمره

آموخته‌هایم از تدبیر امور می‌گویند که؛ اولن. بحران گذراست و مرد آن است که کشاکش بلا، سنگ زیرین آسیاب باشد و نه و سنگِ روئین. دومن. این هجمه‌های نوعن به دور از مردی و جوان‌مردی، نشانِ ضعفِ حریفِ ذلیل است و لاغیر. سومن. مقابله‌ی به مثل، یعنی افتادن در چاهِ وِیلی که حریفِ کم مایه …

شری به نام شارون

و نکته‌ی قابل تأمل دیگر این‌که؛ تمام یهودیانی که اسمِ نحس‌شان به ” ‍ـرون ” ختم می‌شود بد جوری گور به گور می‌شوند: آن از قارون که با همه‌ی هیمنه‌ و ثروتش بلعیده شد در زمین و این از شارون ملعون که وقتِ گور به گور کردنش زمین مقدس فلسطین تاب نیاورد و از بودن …