پریروز از بروکسل یک کله آمدهبود تا استانبول و از آنجا بعد معطلی در ترانسفر بین دو پرواز، پریدهبود با عیال مربوطه تا فرودگاه ملک عبدالعزیز مدینه و بعد زیارتی مختصر و اقامتی کوتاه در هتل جوهرهالعاصمه، به همراه زائران سنی مذهب ترک احرام بسته بود و با هزار زحمت و پس از کلی معطلی …
بارانی که بارید هوای مکه را و هوای دل حاجیانش را بارانی کرد. مکه با آنهمه خشکی و خشونتی که در جغرافیایش جاریست، پس از باران چنان لطیف شد که تو پنداری رحمت خدا بود قبل یومِ ترویه که دل حاجیان و مجاوران را بلرزاند و لطیف کند و مهیای عرفه و مشعر و منی… …
حجاج در ایام بین دو احرام که باید داخل حریم مکه بمانند و کاری به جز زیارت بیتاللهالحرام و طواف مستحبی و نماز ندارند میتوانند ۴۹ سنگی را که برای رمی جمرات سه گانه لازم دارند را از مکه جمع کنند. مستحب این است که سنگهائی که با آن نماد شیطان رمی میشود از مشعرالحرام …
در پنجاه سالی که باهم زیر یک سقف بودهاند هیچ تصویر مشترکی بینشان ثبت نشده. حتی آنطور که دستگیرم شد، روی آنرا نداشتهاند که بخواهند پسر و دختر و عروس و داماد و نوههاشان که همه استاد و دکتر و مهندسند و لابد گوشی هر کدامشان دوربین هم دارد و … ازشان عکس مشترک یادگاری …
از دکتر و رئیس دانشگاه بگیر تا سلمانی و بساز بفروش و کارخانهدار و کوهنورد، همه جور آدمی با هر شغل و ردهای در کاروان ما یافت میشود. حق حُسن جور بودن جنس اهالی گروه دویست و چهارنفرهمان در یک سطر و دو سطر ادا نمیشود اما میشود گوشههای تخصصی ارتباط مشاغل و سفر قبله …
برادران اهل سنت تقید عجیبی به جماعت و جمعه دارند و حساسیتی مثال زدنی برای برپائی فرائض یومیه و علیالخصوص نماز جمعه. بیتجربگی کردیم که یک ساعت مانده به اذان ظهر زدیم بیرون که به عقل خودمان در شبستان مسجد جاگیر شویم و خطبههای این هفتهی مسجدالحرام را رصد کنیم. کسی هم نبود بهمان بگوید …
جمعه باشد ندبه باشد مکه باشیم تو نباشی؟ حیف نیست ما را تا اینجا کشاندهای و رخ نمینمایانی؟ حیف نیست تا اینجا، تا لبِ آبِ حیات ما را بیاوری و تشنه برمان گردانی؟ حیف نیست یابنَ احمد؟
هتل محل استقرار ما که جزء گروه قیمتی ممتاز! عملیات حج۹۱ است در منتهی الیه عزیزیه جائی در نزدیکی منا قرار دارد. اینترنت بر خلاف هتل مدینه، فقط در لابی خط میدهد و این اهالی فضای مجازی را شب به شب از هر سوی هتل یکجا جمع میکند و هرکس یک سمت لابی دراندشت فندق …
تقی از اهالی قدیمی بازار خوی است. از همان کودکی میشناختمش و هر صبح وقتی سر کوچه منتظر آمدن سرویس مدرسه میایستادم میدیدمش که آفتاب نزده کرکرهی دکانش را زده بالا و جلوی مغازهاش را آب و جارو میکند و قفس پرندههایش را از سر طیبت و سرخوشی اول بامدادی تمیز میکرد و به آب …
مکه شهری در دل سنگهای خارا و کوههای سر به فلک کشیده، میان درههای کمآب و جوّی گرم و خشک، هنوز بعد اینهمه سال و بعد اینهمه ساخت و ساز و برج سازی و علم کردن ابراج البیت و تغییر نقشهی اقلیمی و جغرافیائی، توانسته هنوز همانقدر بکر و ابتدائی و غیر مدرن بماند! اینهمه …