کاش شب که برمیگردیم از گره زدن سبزی و آشتی با طبیعت و در به در کردن خرافه ی روز سیزدهم، کسی در شهر مانده باشد تا همه ی بت ها را بشکند… آن سان که شهر از نحوست نبودنت خلاص شود… جشن شکوفا شدن بهار و بازگشت به دامن طبیعت پس از زمستان، کِی …
شکر نعمت جمهوری اسلامی و برکاتی که از روز استقرار آن تا قیام قیامت بر ما و بر اهل زمین گسترده است، در قاب کلمات ناچیز من نمی گنجد! نهالی که امام غرس کرد، امروز درخت تناوریست که سایه ی فیض آن نه بر سر ایران که تا شرق و غرب عالم گسترده است و …
برای برگشتنت دست به دامان بهاران شده ام حضرت باران! با همین بهار برگرد… ==== پ.ن: عنوان عاریتی است از اینجا(+)
کم پیدایش می شود و وقتی هم که بیاید آمدن و رفتنش به قاعده ی عبور برق است از دل رعد. تند و سریع و بی ایستائی. در آن وقت محدود که می آید و می رود به هر طریق که ممکنش باشد حالی هم از ما می پرسد. شده در بین طوفان بعد از …
ای خواهر نور! ما را ببخش که حسینی شدنمان راهی به جز بی حسین شدن تو نداشت… xxxxxxxxxxxx میلاد پیام بر حماسه ی حسینی مبارک.
بالادستی ما مردی است مدیر و مدبر و کارآزموده و البته مهم تر از همه ی این حُسن ها، دوستِ بابا! و به عبارتی رفیق گرمابه و گلستان ایام مسئولیت بابا در تدارکات لشکر ۳۱ عاشورا… و تو انگار کن برادرش. نمی خواهم از لطفی بگویم که به ما داشته و دارد. که اگر کم …
این همه سال که از لذت سحر بی بهره ام انگار می کردم کوک ساعت ِ چینی و زنگ ِ موبایل فنلاندی خواهد توانست رابطه ی من و تو را اصلاح کند… و کُنجی در جوار اهالی “سحر” که اهل غفران و استغفارند برایم دست و پا کند. و خواهد رسید روزی که دلم خوش …
امید، بزرگترین و بهترین و بالاترین دلیل بودن و ماندن است. تو انگار کن مثل هواست برای زنده ماندن. یا آب است برای ماهی. یا خاک است برای رویش. امید که نباشد ادامه ی هر چیزی به هر شکلی دور از منطق و محاسبه است. و تو انگار کن نوشتن روی ماسه های ساحل باشد …
و فرمود: پسرکم! فراوان به یاد مُردن باش و یاد آنچه با آن می آید و آنچه پس از مُردن روى بدان می نمایى. تا چون بر تو در آید ساز خویش را آراسته باشى و کمر خود را بسته، و ناگهان نیاید و تو را مغلوب نماید. و مبادا فریفته شوى که بینى دنیا …
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم…