توضیح ِ واضحی ضروری!

ابزارهای نوین انتقال سخن و نظر و تبلیغ و تخریب، ویژگی منحصر بفرد و بی سابقه ی عصر حاضر است. در دسترس بودن و هزینه ی تقریباً رایگان ِ داشتن یک وبلاگ، بی آنکه نویسنده هایش الزام و تقیدی به معرفی و افشای هویت واقعی خود داشته باشند، چالش بزرگی ست که باعث شده، هر …

بایراملیق

بو تزلیکده بایرام گلیر خویدا فغان ایلییه خویلی لارین باغرینی قــآن ایلییه — عزّته بایرام نیه بَس خویدادی؟ چالمامیش اوینور دیه سن طُویدادی — چیخ بازارا یؤرقانی سآت آی بالا بایراملیق ایستور گئنه لیلان خالا — داشگاچی ساتسین آتینین یونجاسین بلکه دوزلده قیزینین خؤنچاسین…

حرف های چشمی

می داند دوستش دارم. به رویش نمی آورد. اصلا انگار نه انگار که بلد است شوق ِ ته ِ نگاه آدم ها را بخواند! آرام و بی تفاوت جلو می آید و دست می دهد و حال و احوالی معمولی می کند و باز با همان طمأنینه راهش را می کشد و می رود. و …

وَیَبْقَىٰ وَجْهُ رَ‌بِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَ‌امِ *

فردای روزی که ما رفتیم آمده بود سراغم را بگیرد و شنیده بود رفته ایم عتبات برای زیارت اربعین. وقتی هم که برگشتیم کسی از بچه ها به م نگفت آمدنش را و من ِ عاری و خالی از علم غیب، هی دلم برایش تنگ می شد و هی منتظر رد و خبری از او …

نمایش ِ دانائی

«چرا اصرار داشتی، چیزی که خودت هم اصلاً ازش سر در نمی آری، برای انشا و معرفی به دوستانت انتخاب کنی؟» سنگ روی یخ شدم. هر چه سعی کردم کم نیاورم، معلم با سوالات رگباری اش در باره کتاب و مفاهیم و حتی واژه های آن مُچم را می گرفت. آن روز اولین بار بود …

فروشی

انگشتری عقیق سال های جنگ، شده است حالا حلقه ی خوش فرمی که جایش به عوض دست راست در دست چپ است. ریش خوش دست و پر پشت آن روزها، آنکارد شده و اضافی!! اش رفته قاطی باقالی ها. جای مُهر ِ وسط پیشانی، صاف شده و گره های در هم کنار شقیقه ها حالا …

شهادت قسمت ما می شد ای کاش…

هر کسی به چیزی دل خوش است. او به یادداشت هائی که از سفرهای زیارتی اش برداشته بود. دفترچه اش را داد بخوانم. خواندن که نه! داد ورقش بزنم و نظرم را بگویم که آیا به رای من به درد چاپ می خورد یا نه؟ ورق زدم و زدم تا رسیدم به یادداشت آن شبی …

بهشت پیش کشی

بین روزهای بی سر و تَهی که نمی دانی چی به چی و کی به کی است، وقتی روزمرگی خونت زده بالا و نمی دانی پریشان حالی ات را درمان چیست، ناگهان می رسی به آیه ای که تا حال هزار بار خوانده ایش و فهمش سهمت نبوده! وَإِذَا الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ * – و آن‌گاه …

غـــــــواصلار؛ «سو قوربانلاری»

وار سوزوم، باشلاییرام ائللر اوچون یاشیلی گوزایله قان اوره ک، داغلی سوزیله — یاراکونلوم سوروشور، باشلادیغین سوز نه دی قارداش بو نه سوز دورکی،اوره کلرده تلاطمده دی قارداش سئویله مکده ن یوخاری گورمه دی قارداش دئه مک افسانه دی قارداش — یاش گوزومده ن اَلَه نرکن، کاغاذایسلاندی،یاش اولدو گوزیاشیم سئلله نیب، اروند ده ن آخماقدا …