نمیدانم چهرا نبضِ برترینِ اعمالِ ماهِ مبارک هم در شریانِ زیارتِ حسین ابنِ علی میزند؟ نمیدانم چهرا همیشهی خدا حسرتِ زیارتِ رمضانیِ حسین ابنِ علی در دلم موج میزند؟ و عطشِ روزه، آتش شوقم به زیارتِ امامِ لب تشنه را شعلهور میکند؟ نمیدانم چهرا اینروزها، هی بیخود و بیجهت! دلم هوای حریمِ شش گوشه کرده! …
ماه رمضان است اما ممنوعیت خوردن و آشامیدن و کشیدن سیگار در طول روز فراموش شده است. به نظر میرسد سیگار کشیدن به همراه خَلق جملههای کنایهآمیز تنها راه فراموش کردن واقعیت است. احمد، کشاورز جوان اهل فلامیه، با خنده میگوید: «اگر زورمان به اسرائیلیها نمیرسد، قدرتمان را به خدا که میتوانیم نشان دهیم… .» …
“بازآی که تا به خود نیازم بینی بیداریِ شبهای فراقم بینی نِینِی غلطم که خود فراق تو مرا کِی زنده رها کند که بازم بینی؟! * * * بر من درِ وصل بسته میدارد دوست دل را به عطا شکسته میدارد دوست زین پس منو دلشکستگی بر درِ اوست چون دوست دلِ شکسته میدارد دوست…” …
مـــن بندهی آن دَم ام که؛ ساقی گوید: “یک جام دگر بگیر” و مـــن نتوانم!
لابد قباحتِ همکاسهگی با روباهِ پیر انگار ریخته که از جنابِ «جک استراو» وزیر خارجهی سابقِ دولتِ فخیمهی بریتانیا دعوت به عمل آمده و یا از درخواستش استقبال شده که در مراسمِ تحلیفِ جنابِ رئیس جمهور منتخب در مجلس و در پیشگاه قرآن حاضر باشند؟ انگار بناست هماین اولِ کاری، بند را به آب بدهیم …
یک عمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند؛ همتا نشود با عطشِ خشکِ دهانِ علـــــــیاصغر…
مؤمن هیچ کار خیرى را هم از روى خجالت و حیا ترک نمىکند. به بعضیها مىگویند: آقا! چرا فلان جا نماز یا نافله یا نماز اوّل وقتتان را نخواندید؟ مىگویند خجالت کشیدیم! نه؛ از روى حیا، هیچ کار نیکى را ترک نکنید. خواهند گفت متظاهر است؟ بگویند. خواهند گفت خودشیرینى مىکند؟ بگویند. اگر حرفى حقّ …
دوستان مطلع باشند که؛ در فقرهی معرفی کتابی که در خصوص پدر آسمانیام نوشتهام دیشب برنامهای در پارک موزه دفاع مقدس ساخته و پخش شد و امروز – سهشنبه- ساعت پنج و بیست دقیقهی بعد از ظهر، بخشی از آن از شبکهی اول سیما در لابهلای برنامهی شبهای شیدائی پخش خوهد شد. والله المستعان.
آن سالها که هشتِ همه گروی نُهشان بود و کم کسی دیپلم یا بالاتر از دیپلم داشت و عنوان دولتی و خلعت ریاست بر کرسیِ ادارهای در مملکت متاعی بود نایاب و سخت به دست آمدنی، او هم سوادِ دانشگاهیاش را داشت و هم عنوانِ دولتی و میز ِ ریاستش را و اعوان و انصار …
“نه در مسجد گذارندم؛ که رندی نه در مِیخانه؛ کین خمار خام است… میانِ مسجد و مِیخانه راهی است غریبم، عاشقم، آن ره کدام است؟”