کُلُ مَن یَعرِفُ مصر یَفهَمُ بوضوحٍ أنَّ مصر تُدافع الیوم عن عزتها و کرامتها

باید در هیاهوی این‌روزهای حضراتِ جدید الانتخاب که هنوز از باده‌ی پیروزیِ بادآورده، مستانه می‎روند و هر دو سوی شمشیرشان بُــرّان است و دم از سازش و نفی ایستادگی می‌زنند، مثلِ مُرسی نامی به مسلخ اعتماد به یهود و نصارا می‌رفت که صدقِ وعده‌ی حقِ ره‌بـــر که فرموده؛ «ام‌روز جنگ، جنگ اراده‌هاست! جنگِ عزم‌های راسخ …

دوستان

رفقایت که جا مانده‌اند، هر کدام پرت شده‌اند به یک طرفِ دایره‌ی زندگی و دچار دور ِ باطلی به اسمِ تجارت و درآمد و پول و شهرت که تنها دست‌آوردِ ماندن‌شان شده. این‌روزها آدم‌هائی را می‌بینم که روزگاری نزدیک‌ترین آدم‌ها به تو بوده‌اند و ام‌روز هیچ صنمی با تو نمی‌توانند داشت! هم‌آن به‌تر که نماندی …

کیفور؛ روایت دیگری از آدم‌های خوبِ شهر

یکی که تو را تا به حال ندیده و هیچ تصویر و تصوری از تو ندارد و فقط چند خط از کتابت را خوانده، بیفتد پیِ یافتنِ نمره‌ی تلفنت و بعد این‌که پنچ نوبتِ پی‌درپی زنگت بزند و در نوبتِ پنجم تلفنش را برداری و تمامِ هشت دقیقه را یک نفس انرژی و روحیه تزریقِ …

ترازوی اعمال؛ روایت دیگری از آدم‌های خوب شهر

حین گشت روزانه‌اش وقتی بلوار مقابل اداره را گز می‌کرده دیده که از روی صندوق عقب پرایدی داغان، کیسه‌ی آردی سُر خورده و افتاده کف خیابان. تر و فرز کیسه را برداشته و انداخته پشت وانتش و به سرعت رفته پیِ پراید که کیسه‌ی آردش را بدهد و هرچه گازیده و چراغ و بوق زده، …

صد دقیقه تا بهشت

یادت مانده آن تیرماهِ داغ را که بردمت سر ِ مزار ِ شهدای هفتمِ تیر و “صد دقیقه تا بهشت” را برایت خریدم؟ یادت مانده یک شبه تمام کتاب را خواندی و برش گرداندی که من هم بی‌نصیب نمانم و هر بار که در لابه‌لای کتاب‌هایم چشمم می‌خورد به آن، یاد تو می‌افتم و خنکای …

مخاطب خاص دارد!

بعد از این‌که هر رَطب و یابسی را به‌کار انداخت که مگر نظرم برای مذاکره و جلبِ نظر ِ استادش جلب کند و طرفی از هیچ‌کدام از راه‌هائی که آزمود، نبست، در آمد که نیتش خیر است و تهِ کار منتهی‌ست به هدفی فرهنگی و اجتماعی و شما – من – که با این سر …

مرگ ازآن‌چه در آئینه می‌بینیم به ما نزدیک‌تر است!

مرکب مرگ، حمید را که دی‌روز به عوضِ دوستِ تازه دامادش آمده بود سر کار برداشت و برد. در کسری از ثانیه، چند دقیقه بعدِ بازدید صاحب‌کار و سر صلاه ظهر و در ناممکن‌ترین نقطه برای مرگ… = = = وقتی شب، کوچه پس کوچه‌های تنگ و تاریک حاشیه‌ی شهر را برای پیدا کردن خانه‌ی …