سفر قبله

سرّ سرگشتگی

موسم حج است و دوستان سفر قبله، یکان یکان زنگ می زنند که حال خوش شان را با من که روزی روزگاری هم پایشان و رفیق راه شان بوده ام در بیابان های پرلهیب حجاز، به اشتراک بگذارند. دوستانی که شاید اگر نبود ایام تشریق و منی و سعی و صفا، هنوز یاد من نمی …

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه!

بعد از من برسید جه مذهبی داری؟ کفتم دلم می خواست مذهب مسلمانان صدر اسلام را داشته باشم. تعجب کرد. که بس جرا آمده ای مکه؟ کفتم نمی دانم. کفت بس راست می کویند ایرانی ها؟… و حرفش را خورد. و بعد از لحظه ای افزود که آخر از این هفتاد و دو فرقه بهتر …

فیه آیات بینات!

و اما مکه شهر سنک های خارا و بولدوزرهای کوماتسو که شب و روز دل شهر را خالی می کنند تا بجایش سیمان و میلکرد بتنند و هتل و بازار در بیاورند! شهر ساعت بزرکی که سایه اش بر بیت سنکینی می کند… شهر ببسی کولا و تویوتا و جی ام سی شهر بوق های …

مدینه…

سلام! اینجا مدینه بود! شهر نبی مرسل شهر علی و فاطمه شهر بلال و سلمان و ابوذر شهر نخل و ندبه شهر کوجه های خاکی و تنک مردی که هیج کس را نداشت و فقط جاه داشت و کریه… و اینجا مدینه است! شهر سیمان و میلکرد و جرثقیل شهر کولرهای اوجنرال و نوشابه های …

نشانه ها

فردا عازمم و امشب پشت بند هم و بی امان، نشانه می باردم. شاید می خواهی قبل شروع یادم بیاندازی که دنیا، دنیای نشانه هاست. دنیای (راه نمائی) با ستاره های کم سو پر سوئی که هر از گاهی بی آنکه بخواهی سر راهت سوسو می زنند. آن قدر که راه را بفهمی و ته …

وَ اََن رَجعَتَکُم حقٌ لا رَیب َ فیه!

هر کس دیگری هم جای او بود سر از پا نمی شناخت. خدا یک عمره ی یک ماهه گذاشته بود توی کاسه اش و او سرمست و خوش حال آمده بود قبل از رفتن، با شهیدان شهرش خدا حافظی کند. گفت او را ببرم مزار شهداء. و توی راه آنقدر این جا و آن جا …

ای مطرب داوود دم، آتش بزن در رخت غم! بردار بانگ زیر و بم، هنگام سرخوانیست این

این روزها دلم هوای مدینه کرده است. هوای سحرگاهان بقیع و جلوه پرواز کبوتران در پس زمینه ی گنبدی سبز که سترگ است چونان مردی که آنجا آرمیده است. مردی که یتیم بود. تنها بود. بی تا بود… مردی که سایه داشت. مهربان بود. پدر بود. مردی که مهربان ترین پدر دنیا بود…

دل من رآی تو دارد…

هربار هرکس را که می بینم عازم قبله است دلم می لرزد و می سوزد … انگار که تابستان را ساخته اند برای عمره برای شبهای سی و چند درجه ای بیت… برای بدرقه و استقبال از زائر خانه ی خدا… برای بوی خوش خدا فَمَن حَجَّ البَیت اَو اِعتَمَر فَلا جُناحَ عَلیهِ اَن یَطَّوَفَ …

شماره‌ی شمع‌های روی کیک تولد

همیشه به نظرم آمده که جشن تولد و گرامی داشتن آن یک‌جور کار دخترانه است. نیز حتی تبریک گفتن آن. هنوز با فلسفه‌ی خلقت و این‌که باید بی‌هیچ اراده‌ای بیفتی در سیکلی که قرارست در آن آن‌قدر چرخ بخوری و بخوری تا شاید برسی به جائی‌که برایت مقدر است، مشکل دارم. یعنی هنوز منطق چنین …