اراک نامه

در یکی از گرم‌ترین اوقاتِ ممکنِ سال، به بهانه‌ی جلسه‌ای مصوب که بناست به طور دوره‌ای در اقصا نقاط کشور برپا شود، سر از اراک در آوردیم. شهری که قبل‌تر، بارها و بارها از کمربندیِ کناریش عبور کرده‌ بودم، بی‌آنکه رغبتی به دیدنِ داخلش داشته باشم. به عادت مألوف، دیدار از شهر را از مزار …

نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی

حساب خیلی چیزها را خیلی وقت است، ندارم. حسابِ دفعاتی که رفته‌ام به پابوس. تعداد ختم‌های قرآنی که کرده‌ام. اصلا حساب نفس‌هائی که کشیده‌ام و حساب ثانیه‌هائی که سپری کرده‌ام و عددِ ضربان‌هائی که قلبم تا الان زده و حساب خیلی خیلی چیزهای دیگر را. اما حسابِ رحمت خدا را چرا. نه که داشته باشمش …

تاریخ

در همه‌ی سرزمین‌های جدا شده از امپراتوری عثمانی، کافه نشینی یکی از عاداتِ هم‌شکل و مشترک است. در عراق و ترکیه و سوریه. حتا در ممالک مدرن‌تری مثل سعودی و امارات. مردمان این سرزمین‌ها عادت دارند دم غروب تا پاسی از شب، صندلی بچینند جلوی کافه و قلیان چاق کنند و قهوه دم کنند و …

وطن

بعد از غروب روز نیمه شعبان و ادای فریضه‌ی مغرب و عشاء، وقتی هنوز آن باران سیل آسای بی‌سابقه که ساعتی سرپا نگه‌مان داشت در کفشداری حرم تا بند بیاید، بر کربلا نباریده بود، تابلوی کاروان به دست، ایستاده بودم در منتها الیهِ شمال شرقی صحن عباس بن علی علیهما سلام که زوار را جمع …

نجف گردی

نجف همیشه‌ی خدا شهر دوست داشتنیِ من بوده است. شهری که قریب به هزار سال است محل آمد و شد شیعیان است و مسکنِ علمای شیعه. با ظرافت‌های سیاسی و اجتماعیِ خاص خودش. با گورستان سحرانگیز و اسرارآمیز وادی‌السلام در ضلع شمالی حرم. معماریش، مردم مهربان و دوست داشتنیش، کوچه پی کوچه‌های تنگ و قدیمی …

میهمان عراقی

دارد کم‌کم دست عراقی‌ها به دهن‌شان می‌رسد شکر خدا. دارد کم‌کم رفاه و آسایش برمی‌گردد به مناسبت‌های اجتماعی‌شان. چند شاهد مثال دارم برای حرفم. سفرهای تفریحی و زیارتی و سیاحتی یکی از مولفه‌های جامعه‌ی آسوده است. کسی در هاگیر و واگیر جنگ و بحران اقتصادی و اجتماعی، ول نمی‌کند برود دو هفته برای خودش در …

ثِقَه

اولین بار، پانزده سال پیش روز عید قربان، نام مقتدا صدر را پای اعلانی دیدم که روی تیر برقی ما بین بازار و باب الساعه حرم امیرالمومنین زده بودند. (آن اعلامیه را هنوز بین کاغذهایم دارم.) آن روزها، سیدمقتدی جوانی بود با ریشی پرپشت و عمامه‌ای درشت که پارچه‌ی سفیدی را به نشانه‌ی کفن روی …

به همین سادگی

عراقی‌ها مسلمانان ساده دلی هستند. ساده دلی و ساده فهمیِ دین، خیلی جاها گره از کار آدم می‌گشاید. اصلا اساس دینِ خدا هم بر سادگی و سهل گیری است. بین پرانتز و مثالاً عرض می‌کنم که نمونه این ادعا داستان گاو بنی اسرائیل است و اگر بنی اسرائیل همان اولِ کار که وحی رسید برای …

کوچ

ده سالی بود هر باری که کربلا قسمتم می‌شد، ایام عزای یکی از اهل بیت علیهم السلام بود و پیراهن مشکی تنم. یعنی از بهمن هشتاد و هفت که اولین بخت و نوبت حضور در خیزش اربعین را درک کردم. این سفر اما نه در ایام عزا و نه در اربعین که در ماه شعبان …

آیریلیق دائمی اُولدی؛ نه بیر آی‌لار، نه مین آی‌لار

تو سالی به دنیا آمدی که جنگ تمام شد. روزهای جنگ، فرهنگ جبهه، مشی مردمی که مشغول مقاومت هشت ساله بودند و فضای آن هشت سال را نه دیدی و نه بودی. پدرت فرمانده بود و وقت تقسیم غنائم که شد، ترجیح داد در لباس پاسداری بماند و طرف گوشت قربانی‌ای که از زمین و …