خوشا آنان که از او مینویسند! ز خط و خال و ابرو مینویسند الفبا ریزهخوار قامت اوست تمام نقطهها خالِ لبِ اوست… – – – عاشقِ دلسوخته؛ محمدرضای آقاسی. رضواناللهعلیه.
به هم خوردن لایهی یکدست سفیدِ برفِ جلوی در یعنی اینکه کسی آمده یا رفته… ریزتر که شوی سن و سال و زن و مردیاش هم دستت میآید! حتیتر اینکه میفهمی آدمی که رفته یا آمده، قدم آهسته بر میدارد یا تند پا کج میگذارد یا راست دقیقتر که باشی طرفت را از رد زیرهی …
وقتی با چشمهای کاسهی خون از زور بیخوابی دیشب و خستگیِ شب تا سحر نمک پاشیدن به کوچه و خیابان آمد که رخصتِ رفتن بخواهد و شنید که نمرهاش از بیست، بیست و دو است و روسفیدمان کرده بین همکارانِ رقیب، رد باریکی از نم اشک سُرید روی گونهی یخ زدهاش. کارگر بیتوقعِ زحمت کشی …
حکما خودش مزهی دوست داشتن و خستگی و انتظار را چشیده بود که دائم به آنها که خسته میشدند، میتوپید که؛ عاشق! خسته نمیشه. از حال میره! +
میگفت: هر بار که برف میبارد خاصه اگر شب باشد و سرخی آسمان بیفتد روی دانه دانهی برفی که از ناکجای آسمان فرو میریزند روی زمین و مسیر بارش از منتهی الیه آسمان تا ثانیهی فرو افتادن برف دانهها قابل تعقیب باشند دانههای برف را میپایم که در منحنی غیر منتظمی با هزار ناز و …
بین اینهمه سیلآب اشک و نالهی اینهمه هوائی و هوادار و هواخواه نم کمرنگ عشق من نه به چشم میآید و نه داخل حساب است… اما شنیدهام که در دستگاه محاسبهی خدا، |خیرات| ولو به قدر مثقالِ ذرهای حساب دارد و دیده میشود + پس موعود من شده به قدر ذرهای از بیکران مهری که …
تنها سیگاریای که بوی سیگارش مشامم را نمیآزارد و حتی خوشآیند است! تنها تحکمی که وقتی میشنوم دلم برای باز شنیدنش غنج میرود. تنها کسی که وقتی به اسم کوچک صدایم میکند همهی وجودم سلام و سلم و خواهش و تمنا و پاسخ و لبیک میشود برایش. تنها آغوشی که هر وقت برایم باز شده، …
شب و روزش را نمیدانم. نمیدانم حتی آنجا که تو ساکن آنی اصلا شب و روز و ماه و سال و هفته دارد یا نه! فقط میدانم که دور است! که سخت است به آنجا رسیدن و دشوار است تا آنجا راندن. کسی که از حال شما خبر آورده بود میگفت شما راحت و بی …
هوشنگ نه آن جوانک خل وضع و مشنگی بود که سابق بر این میشناختم. دیگر آب از لب و لوچهاش آویزان نبود و وقتی با آدم حرف میزد حواسش پرت نبود و چشمش خیره به در و دیوار نمیشد. مرتب و شکیل و مودب آمد تو و فکر کردم این چه کار میتواند با من …
سابق بر این هر چیزی مناسک داشت حتی تهران رفتنهای مخفیِ نیم روزه…